•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠ 🔰حاضر شدن شورای شش نفره نزد خلیفه دوم! 📌چون ابولؤ لؤ عمر را زخم زد و عمر دانست كه خواهد مرد.در موضوع خلافت بعد از خود می اندیشید! گفت: رسول خدا رحلت فرمود در حالى كه از شش تن از قريش راضى و خشنود بود و آنان على و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمان بن عوف هستند و چنين مصلحت ديدم كه موضوع را ميانت ايشان به شورى بگذارم تا خود يكى را انتخاب كنند. سپس گفت اين شش تن را براى من فرا خوانيد و آنان را فرا خواندند و پيش او آمدند و او بر بستر خويش افتاده و در حال جان كندن بود. عمر به ايشان نگريست و گفت: آيا همگى طمع داريد كه پس از من به خلافت رسيد؟ آنان سكوت كردند. عمر اين سخن را تكرار كرد. زبير گفت: چه چيزى ما را از شايستگى براى خلافت دور مى كند و حال آنكه تو خليفه شدى و به آن كار قيام كردى؟ ما از لحاظ منزلت ميان قريش و از نظر سابقه در اسلام و خويشاوندى با پيامبر (ص) از تو فروتر نيستيم. ابو عثمان جاحظ مى گويد: به خدا سوگند اگر زبير نمى دانست كه عمر همان روز خواهد مرد هرگز گستاخى آنرا نداشت كه يك كلمه و يك لفظ از اين سخن را بر زبان آرد. ادامه دارد.... ...وَ اللَّهِ لَوْ لاَ عِلْمُهُ أَنَّ عُمَرَ یَمُوتُ فِی مَجْلِسِهِ ذَلِکَ لَمْ یُقْدِمْ عَلَی أَنْ یَفُوهَ مِنْ هَذَا الْکَلاَمِ بِکَلِمَةٍ وَ لاَ أَنْ یَنْبِسَ مِنْهُ بِلَفْظَةٍ. ابن ابی الحدید ج ۱ ص ۱۸۵ •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠• ___________ 🔳روایــــــــت ها وحکــــــایت هارا همراهی کنیدhttps://eitaa.com/revayathavahekayatha1