🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 تمام سعیم وکردم تااخمام وبازکنم ولبخندی بزنم، گفتم: +فکرمی کردم باازدواج تو سن کم مخالفید. بابا:خب معلومه ولی این مورد خیلی خوبه. نتونستم خودم ونگه دارم و پوزخندی زدم،الکی چرامیگه خیلی خوبن؟ خب بگه که شراکتش وپولش بستگی به این خانواده ی شوم داره خب خیلی رُک بگه که می خواد من وبه اونابفروشه. بابا:به چی فکرمی کنی؟ +دارم به این فکرمی کنم که این خواستگارچی داره که شماانقدرروش کلید کردید؟ باباکه انگاربه هدفش رسیده باشه روی میزخم شدوبا امیدواری که توچشماش مشهود بودگفت: بابا:پول هالین،پول.انقدری پول داره که میتونه سرتاپات وطلا بگیره، انقدرپول داره که تاهفت نسل بعدتونم میتونه سیرکنه، هالین تواگه بااین ازدواج کنی هیچ کمبودی نخواهی داشت. دیگه آمپرم زده بودبالا،اخمی کردم وخیلی جدی گفتم: +من الانم هیچ کمبودی ندارم واززندگیم راضیم. بابالبخندش وجمع کردوگفت: بابا:توکه قرارنیست همیشه پیش مابمونی باید ازدواج کنی. ازجام بلندشدم وگفتم: +خب من نمی خوام ازدواج کنم بهشون بگوکه جوابم منفیه. خواستم ازاتاق برم بیرون که یهوبابادادزد: بابا:باید... انگارفهمیدکه برای جنگ ودعوا زوده یهوصداش وآوردپایین و گفت: بابا:بایدقبول کنی! یه ابروم وانداختم بالاوباصدای آرومی گفتم: +چرااونوقت؟ دوست داشتم زودتربحث شراکتش وبکشه وسط ولی گفت: بابا:چون پولداره. دستم وروی صورتم کشیدم و باکلافگی گفتم: +باباپول اونقدری که برای تو ومامان مهمه برای من نیست، همه چیزکه پول نیست اصلا به نظرم پول زیادتوازدواج ملاک نیست،پول عشق نمیشه پول محبت نمیشه پول وفاداری نمیشه پول اعتمادنمیشه پو... باصدای فریادبابادهنم وبستم: بابا:بسه،برای من قصه نگو، الان کمترکسی به این چیزااهمیت میده،کی گفته پول همه چیز نیست؟ اتفاقاباپول همه چیزبه دست میادحتی عشق وعلاقه ومحبت! پوزخندی زدم وصدام وبردم بالاودرصورتی که صدام پراز بغض بودگفتم: +آره راست میگی،پول همه چیزه برای همینه که توخونه ی مامحبت موج میزنه... برای همینه که تو انقدربه مامان عشق می ورزی... برای همینه که به خانم جون انقدراهمیت میدی.... برای همینه که انقدرمن وآدم حساب می کنی.... برای همینه که ما انقدرخوشبختیم. اشکام روی گونم ریخت، باباباحرص گفت: بابا:برات کم گذاشتم که الان زبونت ده متره؟تو که هرچیزی خواستی داشتی، الان میدونی‌چندنفر آرزودارن جای توباشن؟ بلنددادزدم: +آره هرچیزی خواستم داشتم به جز محبت، در ضمن اگه همونایی که به قول توآرزوشونه جای من باشن بدونن به زورمی خواید من وشوهربدید عمراً اگه آرزومی کردن جای من باشن. انگشت اشارم وآوردم بالاوبا جدیت درحالی که اشک گونم وخیس کرده بودگفتم: +چون میدونن که پول همه چیز انسان وتامین نمی کنه.‌ اجازه ندادم حرفی بزنه سریع ازکتابخونه بیرون رفتم ووارد اتاق خودم شدم،درحالی که باصدای خیلی بلندگریه می کردم درکمدوبازکردم ومانتووشلوار وشالم وانداختم بیرون وسریع پوشیدم،بایدمی رفتم بیرون‌ باید دنیارومی دیدم،بایدبایکی حرف می زدم تا خالی بشم‌داشتم دیوونه می شدم، حالت تهوع شدید بهم دست داده بود،حس می کردم قلبم ودارم بالا میارم..‌ &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 📚@ROMANKADEMAZHABI❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 کانال رپلای (دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان های ما و pdf رمان هایی دیگر)👇🏻👇🏻👇🏻 @repelay