امنیت🇮🇷
#فصل_4
#پارت_24
رسول: روژان خوبی؟
روژان: خو...بم
الهی..بمیرم پیشونیت زخم شده
رسول: خدانکنه عزیزمن
دستی روی پیشونیم کشیدم و گفتم
چیزی نیست☺️
روژان: به سختی از روی تخت بلند شدم و نشستم
یه تیکه از روسریمو بریدم و دادم به رسول تا پیشونیشو تمیز کنه
رسول: ای وای چرا روسری به این قشنگیو خراب کردی
روژان: فدای سرت
رسول: همون جوری که پیشونیمو تمیز میکردم گفتم: دستت درد نکنه❤️
روژان: لبخندی زدم
عه رسول فک کنم صبا اومد
صبا: به سلام زوج عاشق ما
چطورین
روژی جون بچت خوبه
روژان: چشم غره ای رفتم و هیچی نگفتم
صبا: جدیدا بی ادبی شدید
جواب منو نمیدید
من چون خیلی مهربونم میبخشمتون
میگما دیگه شماها به دردم نمیخورید که بخوام بکشمتون یا چیزی چون کسی عین خیالشم نیست
الان دورروزه هیچکی هیچکاری نکرده
روژان: با حرفاش ناامید تر میشدم اما توکلم به خدا بود...
پ.ن¹:......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواندن رمان بدون عضوت حرام است🚫
به کپی رمان راضی نیستم🚫
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ