#شب_عاشورا
میری برادر حرمو دیگه تنها میزاری
دلم میلرزه آخه میبینم سقا نداری
میبینی زینب میپوشه دیگه رخت اسیری
میبینی زینب غریب و تنهاست وقتی که میری
میبینی گریونم نگاه به حالم کن
میری پریشونم نگاه به حالم کن
کینه به دل دارن منتظر دشمن
رحمی به حالم کن نشو جدا از من
ای داداش با اشک چشمات من رو نگا کردی
عباس و علی و قاسم،حر و صدا کردی
هیچکسی نمونده حالا دیگه تنها موندی
تو دلم هنوز آتیشه از دمی که خوندی
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی یا اخا حسین
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی یا اخا حسین
کجایی داداش اومده مرکب که بی سواره
کجایی داداش به خدا زینب طاقت نداره
میبینم از تل همه لشکر دور یه مرده
میبینم از تل نیزه و شمشیر با تو چی کرده
افتادی و یک پست میشینه رو سینه
با خنجری تو دست میشینه رو سینه
دیدم که میبره دیگه بریدم من
سر تو رو داداش به نیزه دیدم من
تو برادر من هستی سر به تن نداری
خواهرت بمیره داداش پیرهن نداری
جای صورتت من حالا رگهاتو میبوسم
ای غریب بی انگشتر دستاتو میبوسم
ای وای از نعلای تازه مرکب رو تنت میتازه تو قلب منی
میبینی اومده مادر ای داداش بمیره خواهر که بی کفنی
@sabksher