💠 فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه 🔘 « باز هم در کربلا » ▫️[ درک فقر و نیستی ] ⬅️ حقیر گرچه در اثر توسل و درخواست از امیر المؤمنین «علیه السلام» نسبت به خداوند عشق و محبت پیدا کرده بودم و حتی گاهی محبت چنان ظهور می‌ کرد که مرا از حال عادی بیرون می‌ برد لکن هر چه بود حالی بیش نبود و بنده طالب مقام محبت بودم عشق و محبتی می‌ خواستم که از خود بی‌ خود شوم و خود را فراموش نمایم ⬅️ لذا به دلم گذشت چهل روز زیارت عاشورا بخوانم و از حضرت سید الشهدا «علیه السلام» درخواست نمایم محبتی دائمی و فوق العاده عنایت فرمایند از این رو به قصد اینکه به محبت خدای متعال برسم مشغول ختم زیارت عاشورا شدم در ضمن آن اربعین نیز حالات فوق العاده‌ای داشتم و از عنایات زیادی برخوردار گردیدم از جمله ⬅️ یک روز هنگامی که به حرم مشرف شدم برخلاف هر روز اصلا گریه‌ام نگرفت مصائب آن بزرگوار و اهل بیت مظلومش را تصور کردم باز گریه‌ ام نگرفت هر چه توجه کردم و کوشیدم گریه کنم اشکم جاری نشد ناراحت شدم و عرض کردم: خدایا! چرا من گریه‌ ام نمی‌ گیرد؟ بلافاصله گویا کسی گفت: مگر تا کنون گریه‌ هایت از خودت بود؟ ⬅️ همین‌که به این معنا التفات پیدا کردم حالت عجیبی به من دست داد و متوجه شدم که این گریه‌ها از من نبوده است و تا کنون دیگری مرا می‌ گریانده است. سپس درک کردم که اصلا هیچ چیز از خود ندارم چنان حالت فقر و نیستی و ذلتی در خود یافتم که با ناراحتی خود را ملامت کرده و می‌ گفتم: چرا من روی زمین راه می‌ روم؟ بلکه اصلا چرا وجود دارم و تمام آرزویم این بود که زمین شکافته شود و در آن فرو روم ⬅️ پس از این ناگهان گریه‌ ام گرفت و اشکم مثل باران جاری شد زیارت را خواندم و از حرم بیرون آمدم ولی آثار آن حال هم‌ چنان در من باقی بود در بین راه حمالی را با پاهای کثیف و پر از خاک دیدم، می‌ خواستم خود را در مقابل او به خاک اندازم یعنی از کثرت تواضع و ذلت عبودیت خود را پست‌ ترین موجودات می‌ دیدم ⬅️ و حالی پیدا کرده بودم که می‌ دیدم سزاوار است در مقابل هستی هر موجودی - که همه از هستی حق تعالی است - سجده کنم زیرا می‌ یافتم که فقیر محض هستم و از کثرت خجلت و شرمندگی می‌ گفتم: چرا من تا کنون خیال می‌ کردم که وجود دارم و هستم وقتی این حال را برای جناب آقای رضوی «رحمه الله» گفتم، ایشان فرمود: امام حسین «علیه السلام» عجب فیوضات و معانی مهمی را مفت و مجانی به شما می‌ دهند ⬅️ بعد از این حال روزی در منزل نشسته بودم ناگهان خفاشی از روی دیوار رطوبتی به صورتم انداخت نگاهی به بالا کرده، گفتم: عجب حیوان کثیفی است! بلافاصله از این حرف پشیمان شدم و استغفار کرده، گفتم: از کجا معلوم است که من از این حیوان کثیف‌ تر نباشم؟ و چنان شرمنده شدم که تمام بدنم از عرق خجالت خیس شد ⬅️ درک فقر در واقع زیر بنای تمام عنایات و حالاتی بود که از آن پس شامل حال این بی‌ بضاعت می‌ شد چرا که اگر چنین حالی پیدا نمی‌ کردم و چیزی به من داده می‌ شد آنها همه به ضرر و زیانم منجر می‌ گشت لکن پس از آن حال به طور قطع می‌ توانم بگویم حتی اگر در قبرستان به مرده‌ ها خطاب کرده، بگویم بیرون بیایید و آنها زنده شوند ذره‌ای از آن احساس عجز و بیچارگی و فقری که در خود یافته‌ ام کم نمی‌ شود و به خود فخر نخواهم کرد و اینها همه از کرم و لطف آن بزرگواران است و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم 📓 « سفینة الصادقین ص ۲۲۵ » ۱۷ 💠 فهرست فرمایشات متنی 💠 @sadeghin_ir