° 💠 فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه 🔘 « وجود پیغمبر اکرم » صلی الله علیه و آله و سلم ▫️ دریچه‌ ای به سوی « عظمت خدای متعال » ⬅️ یکی از راجه‌های هندی که با جناب آقای رضوی «رحمه الله» رفت و آمد داشت با ما آشنا شده و ارادت پیدا کرد بنا به آنچه که ایشان می‌ فرمود وی مدتی بر ایالت محمود آباد هندوستان حکومت می‌ کرده و فردی وجیه بوده است راجه خود جریانی را برای بنده نقل کرد که از شنیدن آن حال شرمندگی عجیبی در خود احساس کردم. و در واقع مقدمه‌ ای شد تا عنایت بزرگی نصیب حقیر گردد آن طور که می‌ گفت وی در انگلستان از طرف سفیر دولت‌ شان به یک مهمانی دعوت می‌ شود در آنجا متوجه می‌ شود که ماندن در آن مجلس مستلزم ارتکاب معصیت است لذا برای اینکه با آنان در معصیت شرکت نکرده باشد خود را به جنون زده و دست به حرکاتی می‌ زند تا او را از آنجا بیرون ببرند آنان نیز به این گمان که وی از هوای آلوده حالش به هم خورده است او را از آنجا خارج می‌ کنند و بدین ترتیب از یک معصیت حتمی نجات پیدا می‌ کند وقتی این قضیه را برای من نقل کرد حالم منقلب شد و با خود گفتم: خاک بر سر ما! این مرد با این وجهه و مقامش برای فرار از یک معصیت حاضر می‌ شود تا این اندازه شخصیت خود را خرد کند پس چرا ما که از اولاد پیغمبر هستیم به راحتی مرتکب معصیت می‌ شویم! با این فکر دلم شکست و شروع کردم به گریه کردن و حالی بس عجیب به من دست داد در آن حال دیدم گویا سرم در دامان امام حسین «علیه السلام» است و مرا نوازش می‌کنند. آنگاه بلافاصله احساس کردم سرم در دامان پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» است به محض این احساس، معنای بزرگی را به من افاضه کردند و دیدم - و به تعبیر بهتر درک کردم که - ⬅️ وجود پیغمبر اکرم دریچه‌ای به سوی عظمت خدای متعال می‌باشد درست مانند اینکه با یک سوزن روزنه‌ای ایجاد شود و نور شدیدی از آنجا بتابد از دریچه‌ی وجود اقدس نبوی چنان عظمتی احساس کردم که در حالت عادی حتی طاقت تصور آن را هم ندارم و اگر با توجه خاص به آن حال از آن سخن گویم کمتر کسی می‌ تواند طاقت بیاورد بعد از این عنایت حالی پیدا کردم که می‌ خواستم از محبت‌ های سابق خود استغفار کنم زیرا سنخ محبت اکنون کاملا تغییر یافته بود سال‌ها بعد در ایران یک روز در حضور جناب آقای انصاری «رحمه الله» نشسته بودم رفقای ایشان حالت وجدی داشتند و گاهی در اثر کثرت وجد و نشاطِ محبت از بعضی از آنان حرکات و حالاتی مشابه حال کسی که ناگهان از چیزی بترسد یا برق او را بگیرد ظاهر می‌ شد بنده که متوجه نوع محبت آنان و سطحی بودن آن شدم به آقای انصاری گفتم: آقا! من عقیده‌ام این است که تا انسان قدری به عظمت خدای متعال پی نبرد و انوار عظمت حق در قلبش نتابد نه از محبت چیزی فهمیده و نه از معرفت خبری دارد و با این کلام در واقع ایشان را به حال درونی خود و آن عظمتی که درک کرده بودم توجه دادم همین‌ که این مطلب را گفتم گویا آثار آن حال ظاهر شد و رنگ آن مرد بزرگ تغییر کرده دو زانو نشست و با حال خشوع و خضوع عجیبی فرمود: راست می‌گویید آسید حسین! با تغییر یافتن حال جناب استاد وضع جلسه دگرگون شد و آن حرکات نیز از حاضرین پایان یافت 📓 « سفینة الصادقین ص۲۳۰ » ۴۳ 💠 فهرست فرمایشات متنی 💠 @sadeghin_ir