••🌙 ✒️...
- حدود ۱۸۰ قدشه!
- نه ۱۷۵ ته تهش!
- لیسانس داره، بهش هم میخوره ۲۴ باشه دیگه داوود هم اسمش خوبه!
- داره ارشد میگیره، ۲۶ ساله، محمد اسمش!
مصطفی خندید به حدس و گمان این دو!
- آریا توکلیه، ۲۳ سالشه داره ارشد سینما میخونه!
اینام که دورشن نوجوونائین که چند ساله باهاشن!
جواد دستی کوبید به کمر مصطفی و گفت:
- اینجا که مسجد شما نیست!
مصطفی شانه بالا انداخت و گفت:
- از اهل خونه و خودم که فراری میشم و نیاز به تنهایی و یه کس و کار دیگه دارم راه میافتم توی همین کوچه پس کوچهها، تا برسم به خونهٔ خدا!
دیگه آوارگیمو توی هر مسجدی که روزیم بشه بازسازی میکنم میزنم بیرون!
این مسجد رو هم گاهی میام، آریا هم گاهی حالمو خوب میکنن!
سوال آریا حواسشان را برد سمت خودش.
- فرق نسخههای دینی با نسخههای دنیایی چیه؟
هرکس داشت جواب میداد، جواد و آرشام و مصطفی هم داشتند ذهنی تلاش میکردند جواب پیدا کنند که آریا توضیح کامل را داد:
_یکی از تفاوتای این دو تا نسخه برای درمان دردهای ما آدما اینه که اگه شما مثلأ آثار آنتیبیوتیک و آثاری رو که مصرف اون در بدن ما داره رو ندونید، صِرف مصرف، آنتیبیوتیک اثر خودش رو میذاره و کار خودش رو انجام میده.
آرشام خندید و زیر لب گفت:
_خوبه دارو ماروها نیازی به چند کلاس سواد و علم داشته باشی نداره.
دارو رو بخور، چه متخصص باشی، چه عامی، دارو کارکرد یکسانی داره. تازه شدیم گاو!
#حالا_راه |
#سحر_هجدهم
@SAHELEROMAN