🔅 برنامه ی ❇️ در بیان این حدیث ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها 👈ادامه ی قسمت قبل ❇️ خوش کننده‌ست و خوش و عین خوشی بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی چون تو شیرین از شکر باشی بود کان شکر گاهی ز تو غایب شود چون شکر گردی ز تاثیر وفا پس شکر کی از شکر باشد جدا عاشق از خود چون غذا یابد رحیق عقل آنجا گم شود گم ای رفیق عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب‌سر بود زیرک و داناست اما نیست نیست تا فرشته لا نشد آهرمنیست او بقول و فعل یار ما بود چون بحکم حال آیی لا بود لا بود چون او نشد از هست نیست چونک طوعا لا نشد کرها بسیست جان کمالست و ندای او کمال مصطفی گویان ارحنا یا بلال ای بلال افراز بانگ سلسلت زان دمی کاندر دمیدم در دلت زان دمی کادم از آن مدهوش گشت هوش اهل آسمان بیهوش گشت عیب باشد کو نبیند جز که عیب عیب کی بیند روان پاک غیب عیب شد نسبت به مخلوق جهول نی به نسبت با خداوند قبول کفر هم نسبت به خالق حکمتست چون به ما نسبت کنی کفر آفتست ور یکی عیبی بود با صد حیات بر مثال چوب باشد در نبات در ترازو هر دو را یکسان کشند زانک آن هر دو چو جسم و جان خوشند پس بزرگان این نگفتند از گزاف جسم پاکان عین جان افتاد صاف گفتشان و نفسشان و نقششان جمله جان مطلق آمد بی نشان جان دشمن‌دارشان جسمست صرف چون زیاد از نرد او اسمست صرف آن به خاک اندر شد و کل خاک شد وین نمک اندر شد و کل پاک شد آن نمک کز وی محمد املحست زان حدیث با نمک او افصحست این نمک باقیست از میراث او با توند آن وارثان او بجو پیش تو شسته ترا خود پیش کو پیش هستت جان پیش‌اندیش کو گر تو خود را پیش و پس داری گمان بستهٔ جسمی و محرومی ز جان زیر و بالا پیش و پس وصف تنست بی‌جهتها ذات جان روشنست برگشا از نور پاک شه نظر تا نپنداری تو چون کوته‌نظر که همینی در غم و شادی و بس ای عدم کو مر عدم را پیش و پس روز بارانست می‌رو تا به شب نه ازین باران از آن باران رب قسمت دوم - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2