✳️ #میلاد #امام_حسین علیه السلام مبارک باد
👌 خود را در معرض رحمت خداقرار دهيد
🔴 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله
إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .
همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد .
🔴 گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
#مثنوی_معنوی_98 قسمت اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی
❇️ در بیان این حدیث " إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ "
❇️ گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را میخواست جان بخشید و رفت
نفحهٔ دیگر رسید آگاه باش
تا ازین هم وانمانی خواجهتاش
جان آتش یافت زو آتش کشی
جان مرده یافت از وی جنبشی
جان ناری یافت از وی انطفا
مرده پوشید از بقای او قبا
تازگی و جنبش طوبیست این
همچو جنبشهای حیوان نیست این
گر در افتد در زمین و آسمان
زهرههاشان آب گردد در زمان
خود ز بیم این دم بیمنتها
باز خوان فابین ان یحملنها
ورنه خود اشفقن منها چون بدی
گرنه از بیمش دل که خون شدی
دوش دیگر لون این میداد دست
لقمهٔ چندی درآمد ره ببست
بهر لقمه گشته لقمانی گرو
وقت لقمانست ای لقمه برو
از هوای لقمهٔ این خارخار
از کف لقمان همی جویید خار
در کف او خار و سایهش نیز نیست
لیکتان از حرص آن تمییز نیست
خار دان آن را که خرما دیدهای
زانک بس نان کور و بس نادیدهای
جان لقمان که گلستان خداست
پای جانش خستهٔ خاری چراست
اشتر آمد این وجود خارخوار
مصطفیزادی برین اشتر سوار
اشترا تنگ گلی بر پشت تست
کز نسیمش در تو صد گلزار رست
میل تو سوی مغیلانست و ریگ
تا چه گل چینی ز خار مردریگ
ای بگشته زین طلب از کو بکو
چند گویی کین گلستان کو و کو
پیش از آن کین خار پا بیرون کنی
چشم تاریکست جولان چون کنی
آدمی کو مینگنجد در جهان
در سر خاری همی گردد نهان
مصطفی آمد که سازد همدمی
کلمینی یا حمیرا کلمی
ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود این کوه لعل
این حمیرا لفظ تانیشست و جان
نام تانیثش نهند این تازیان
لیک از تانیث جان را باک نیست
روح را با مرد و زن اشراک نیست
از مؤنث وز مذکر برترست
این نی آن جانست کز خشک و ترست
این نه آن جانست کافزاید ز نان
یا گهی باشد چنین گاهی چنان
👈 ادامه دارد ..
#مثنوی_معنوی_98 قسمت اول
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ در معنى حديث " إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ "
🔹 پيغمبر صل الله فرمود از نفحات و بوهاى خوش الهى در اين ايام خواهد رسيد.
در اين ايام هوشيار باشيد كه آن نفحهها را دريابيد.
نفحه پيش از اين آمد و شما را ديد و كسانى را كه مىخواست جان بخشيد و رفت.
اكنون نفحه ديگر رسيده بيدار و باهوش باش اى رفيق كه از اين نفحه هم بىنصيب نمانى
از آن نفحه جان آتش آتش كش گرديده و جان مرده بجنبش در آمده.
جان آتش خاصيت خاموش كردن نار يافته و مرده از بركت او قباى بقا در بر كرده.
اين نفحه تازگى دارد و جنبش طوبى لقب گرفته و جنبش باطن است غير از جنبش مخلوق است
اگر اين جنبش در زمين و آسمان افتد فى الفور زهره همگى آب مىشود.
خداى در قرآن مىفرمايد :
إِنَّا عَرَضْنَا اَلْأَمانَةَ عَلَى اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً
ما امانت را به آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم و آنها از پذيرفتن آن امتناع ورزيده و از آن ترسيدند بالاخره انسان اين بار را بدوش گرفت كه ستمكار و نادان بود (سوره احزاب آيه 73)
مولوى اشاره باين آيه مباركه مىفرمايد : از ترس اين دم بىپايان كلمه فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها را بخوان.
اگر از اين دم و از اين نفحه دل كوه خون نمىشد كلمه أَشْفَقْنَ مِنْها براى چه بود
اين نعمت ديروز طور ديگرى بدست مىآمد و چند لقمهاى بيرون آمد در بسته شد.
اكنون لقمه در گرو روح است اكنون ديگر نوبت روح است اى كسى كه لقمه مىطلبى.
بهواى لقمه و از اشتياق او خار از پاى روح بيرون آورم
در پاى او خار است و نشانهاى هم از او پيدا نيست و از حرصى كه داريد آن را تميز نمىدهيد.
آن را كه خرما پنداشته و طالب آن هستى خار همان است و تو از بس پست و نابينايى آن را نمىبينى.
جان و روح كه گلستان خداوندى است براى چه پاى او از خار در زحمت است.
اين وجودى كه خار خور است اشتريست كه مصطفى زاده و #جوانمردى بر آن سوار است.
اى اشتر بر پشت تو بار گل حمل شده كه از اثر نسيمش در وجود تو گلزارها بوجود آمده
تو كه هواى بيابان و خار مغيلان دارى از خار مىدانى چگونه گل خواهى چيد.
اى كه در طلب گل چيدن كو به كو در گردشى تا كى مىگويى آن گلستان كو و كجاست.
پيش از آنى كه اين خار را بيرون آرى چشم تو تاريك است و نخواهى ديد بىفايده جستجو مىكنى.
آدم كه در عالم نمىگنجد بسته خارى شده و در همانجا مىماند.
حضرت رسول خواستند هم دمى كرده و مأنوس شوند بعايشه فرمودند كلمينى يا حميراء اى عايشه با من سخن بگو.
اى حميراء نعل در آتش نه تا آن نعل لعل گردد.
حميراء الف تانيث دارد و دلالت بر جنس ماده مىكند اعراب جان را نام تانيث نهادهاند
ولى جان از تانيث متاثر نمىشود زيرا كه روح با نر و ماده شركت ندارد
از مذكر و مؤنث برتر و والاتر است اين آن جانى نيست كه از خشك و تر ساخته شده و از عناصر بوجود آمده است.
اين جانى نيست كه از نان زنده بوده و بر آن افزوده شود يا گاهى چنين و گاهى چنان باشد.
👈 ادامه دارد ..
#مثنوی_معنوی_98 ترجمه ی قسمت اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام میآرد سبق
🔹 پیامبر میگفت دم بدم درین روزها رایحه و الطاف خوش الهی بیشتر میرسد بگوش و هوشیار باشید اگر طالب فیض ربانی هستید درکمین باشید که این باد خوش وزید و به هرکس که خواست جان بخشید و رفت ولی باز هم نفحه دیگری وزیدن گرفت مراقب باش ازین یکی درغفلت نباشی ای بزرگوار …..مولانا درمان سوختن جانهامان را در اتش حرص و شهوت رو با رایحه و لطف دوست میدونه و همینطور هم درمان مردگی و افسردگی هامان رو با زندگی یافتن ازین بوی خوش میدونه
❇️ تازگی و جنبش طوبیست این
همچو جنبشهای حیوان نیست این
🔹 این جنب و جوش در جانها از پاکیزگی حضور حضرت است و مثل جنبیدنهای عالم حیوانی نیست( معنی دیگر اینکه زنده شدن به حضرت مانند رویش درخت طوبی در بهشت جان ماست) ..این جنبش اگر بر زمین و اسمان نازل شود در یک زمان ازترس زهره هاشون آب میشود برهمین اساس از قبول این امانت الهی سرباز زدند ..اشاره است به ایه ای بدین مضمون ::«اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ علی السَّمواتِ و الارْضِ و الجبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوما جَهولاً؛ بی گمان، ما امانت (تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، اما آن ها از برداشتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسانْ آن را به دوش کشید، راستی که او بسیار بیداد پیشه و نادان است.»
اگر اینطور نیست پس چرا در ادامه ایه از ترسیدن کوها دلخون شدن اسمانها صحبت بمیان اورده شده …
❇️ دوش دیگر لون این میداد دست
لقمهٔ چندی درآمد ره ببست
🔹 مولانا در بیت بعدی میفرماید دیشب این احوالات برای ما روشن میشد که مانعی برای آن پیش امد و اون مانع رو به خوردن چند لقمه تشبیه میکنه حالا این غذا چه بوده که راه دریافت های الهی رو بسته بود رو در ابیات بعد میفرماید که این اضطراب و خارخار درجان ما از برای لقمه هاییست که روزانه بدنبال ان میدویم میفرماید مراقب دست و پاهایتان باشید که برای بیرون کشیدن این خار وسوسه دچار مشکل میشوید چونکه خار ریز رو در دست پیدا کردن خیلی سخته و اشاره میکنه به آثار این حرص و طمع در روح و روان ادمی که مثل خاری پیدا کرده محل دقیقش سخته و انسان رو به انحراف میکشونه
❇️ جان لقمان که گلستان خداست
پای جانش خستهٔ خاری چراست
🔹 پس جان یک انسان (لقمان) که جایگاه و گلستان خداست چرا باید زخمی خاری کوچک باشه یعنی باید حواسمون به لقمه های زندگیمون باشه تا خار زندگی در جان ما فرو نره …. این لقمه های رو میشه به حرص..طمع و لقمه های شهوت و هرچیزی که در طی روزمره گی هامون غذای نفسمون میشه تشبیه کرد ….مولانا در بیت بعد این وجود خاکی مارو به شتری مثال میزنه که بخوردن خار عادت کرده وسوار براین شتر و جان الهی ماست مولانا درینجا از مصطفی زاده بودن این جان الهی صحبت به میان میاره که یعنی برگزیده شدهء خداوندیست
❇️ اشترا تنگ گُلی بر پشت تست
کز نسیمش در تو صد گلزار رست
🔹 ای شتر دسته گلی بزرگ و خوشبو بر پشت تو سواره که از رایحه اش و عطرش دردرون تو صدها گلزار و گلستان روییده میشه ولی میل تو سوی خار مغیلان و ریگ بیابان است و دریغا که نمیتونی گلی بچینی ازین خارستان …یعنی میل و گرایش این وجود خاکی ما سمت چیزهای بی ارزش و پوچه و توی اونها بدنبال خوشبختی میگردیم توی لذتهای آنی و زودگذر خودمون رو گم میکنیم مثل کسی میمونیم که دنبال خوشبختی ازین کوچه به کوچه دیگری میره و هی میپرسه که این گلستانی که میگن کجاست ؟میفرماید تا این خار رو از پا بیرون نکشیم چشم ما قادر بدیدن این گلستان نیست و الکی جولان میدیم
❇️ آدمی کو مینگنجد در جهان
در سر خاری همی گردد نهان
🔹 ادمی که از بزرگی و مقام در جهانی نمیگنجد ببین چگونه بر سر خار خوردن دنیوی مشغول شده و در بازی این نفس و لذات جسمانی نهان گشته و مخفی شده …..
👈 ادامه دارد ..
#مثنوی_معنوی_98 قسمت اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅 برنامه ی #مثنوی_خوانی
❇️ در بیان این حدیث ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
👈ادامه ی قسمت قبل
❇️ خوش کنندهست و خوش و عین خوشی
بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی
چون تو شیرین از شکر باشی بود
کان شکر گاهی ز تو غایب شود
چون شکر گردی ز تاثیر وفا
پس شکر کی از شکر باشد جدا
عاشق از خود چون غذا یابد رحیق
عقل آنجا گم شود گم ای رفیق
عقل جزوی عشق را منکر بود
گرچه بنماید که صاحبسر بود
زیرک و داناست اما نیست نیست
تا فرشته لا نشد آهرمنیست
او بقول و فعل یار ما بود
چون بحکم حال آیی لا بود
لا بود چون او نشد از هست نیست
چونک طوعا لا نشد کرها بسیست
جان کمالست و ندای او کمال
مصطفی گویان ارحنا یا بلال
ای بلال افراز بانگ سلسلت
زان دمی کاندر دمیدم در دلت
زان دمی کادم از آن مدهوش گشت
هوش اهل آسمان بیهوش گشت
عیب باشد کو نبیند جز که عیب
عیب کی بیند روان پاک غیب
عیب شد نسبت به مخلوق جهول
نی به نسبت با خداوند قبول
کفر هم نسبت به خالق حکمتست
چون به ما نسبت کنی کفر آفتست
ور یکی عیبی بود با صد حیات
بر مثال چوب باشد در نبات
در ترازو هر دو را یکسان کشند
زانک آن هر دو چو جسم و جان خوشند
پس بزرگان این نگفتند از گزاف
جسم پاکان عین جان افتاد صاف
گفتشان و نفسشان و نقششان
جمله جان مطلق آمد بی نشان
جان دشمندارشان جسمست صرف
چون زیاد از نرد او اسمست صرف
آن به خاک اندر شد و کل خاک شد
وین نمک اندر شد و کل پاک شد
آن نمک کز وی محمد املحست
زان حدیث با نمک او افصحست
این نمک باقیست از میراث او
با توند آن وارثان او بجو
پیش تو شسته ترا خود پیش کو
پیش هستت جان پیشاندیش کو
گر تو خود را پیش و پس داری گمان
بستهٔ جسمی و محرومی ز جان
زیر و بالا پیش و پس وصف تنست
بیجهتها ذات جان روشنست
برگشا از نور پاک شه نظر
تا نپنداری تو چون کوتهنظر
که همینی در غم و شادی و بس
ای عدم کو مر عدم را پیش و پس
روز بارانست میرو تا به شب
نه ازین باران از آن باران رب
#مثنوی_معنوی_98 قسمت دوم
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ در معنى حديث " إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ "
👈ادامه ی قسمت قبل
🔹 اين جان خوش كننده و خوش و عين خوشى است اى طالب بدان كه عين خوشى هيچ گاه بىخوشى نخواهد بود.
اگر تو بوسيله شكر شيرين شده باشى ممكن است روزى شكر نباشد.
آن كه بىوفا باشد زهر محض است نه شكر بار الها بهترين وفا را بما ارزانى فرما
اگر از بركت وفا خود شكر شوى ديگر كى ممكن است خود شكر از شكر جدا شود
عاشق براى غذاى جان از دست حق شراب مىگيرد بهمين جهت است كه در آن جا عقل بكلى گم مىشود.
عقل جزئى منكر عشق است اگر چه مىنماياند كه راز دار است.
بلى مىنمايد كه زيرك و دانا است ولى بطور قطع نيست فرشته اگر نيست نشده و لا نگرديد يقيناً اهريمن است.
او در گفتار و رفتار با ما همراه است ولى بعالم حال كه برويم نيست و معدوم صرف است
بلى معدوم است و آن كه به اختيار از هستى نيست نشد به اكراه معدوم خواهد شد.
جان چون كمال است نداى او هم كمال است چنانچه حضرت رسول در مراجعت از غزوه خيبر در اواخر شب فرمود ارحنا يا بلال اى بلال ما بخواب مىرويم و در وقت نماز با آواز اذان خود اسباب استراحت روح ما را فراهم كن
اى بلال از آن دمى كه من بر دلت دميدهام دم زده و بانگ اذانت را كه چون آب صاف گواراست بلند كن.
از آن دمى كه آدم از آن بىهوش گرديد و هوش اهل آسمانها از هوش رفت.
عيب آن است كه انسان جز عيب نبيند جان پاك غيب كجا عيب مىبيند.
هر چه عيب ناميده مىشود نسبت بمخلوق جاهل عيب است نه نسبت به آن كه قبول و رد هر چيز با اوست.
كفر هم نسبت بخالق حكمت است ولى چون بما نسبت داده شود آفت جان است.
آن كه مقبول درگاه حق است عيب او هم حسن است اگر يك عيب با صد صفت خوب دارد آن يك عيب چون چوبيست كه در نباتات است
وقت وزن كردن همه را در يك ترازو مىكشند و يك قيمت دارند براى اينكه هر دو مثل جسم و جان خوب و خوشند.
بزرگان بگزاف نگفتهاند كه جسم پاكان مثل جان صاف و بىغش و خوب است.
گفتار و رفتار و خيالاتشان همگى جان خالص است.
و جان دشمنانشان جسم مطلق بوده و ذكرشان فقط اسميست.
اين بخاك رفته و بكلى خاك شده و آن بنمكزار افتاده بكلى پاك شده.
همان نمكى كه از او محمد ص املح است كه فرموده انا املح من اخى يوسف من با نمكتر از برادرم يوسف هستم آرى اين حديث براى اين مطلب رساتر و فصيحتر است.
اين نمك از ميراث او باقى مانده و وارث آن با تو است بجوى و پيدا كن.
او در پيش تو نشسته چرا پيش نمىروى جان در پيش تو است چرا انديشه تعقيب او را ندارى.
تا تو براى خود پيش و پس قائل هستى بسته جسم بوده و از جان محرومى.
زير و بالا و پيش و پس از صفات تن است جان روشن است كه از قيد جهات مبرا است
با نور پاك خداوندى بنگر تا چون كوته نظران گمان نكنى.
كه فقط همين هستى كه داراى غم و شادى و پس و پيش است تو عدمى عدم كجا پس و پيش دارد.
روز باران است و تا شب مىبارد اين از بارانهايى كه ديدهاى نيست باران الهى است
چشم جان را پاك كرده خوب نگاه كن تا از آن باران سبزهها ببينى.
#مثنوی_معنوی_98 ترجمه ی قسمت دوم
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ خوش کنندهست و خوش و عین خوشی
بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی
🔹 این جان در تن و جسم خاکی ما علت اصلی شادمانی و سرخوشی ماست مولانا میفرماید بدون این خوشی نمیتونی خوش باشی و در ادامه از کلمه مرتشی به معنی رشوه گیر استفاده میکند که منظور این است که ادمیزادی برای هرکاری باید انعامی و رشوه ای بگیرد پس بنابراین پرداختن به جان و روح هم رشوه ای چون شادمانی و خوشی بهمراه دارد… برای مثال مولانا میفرماید وقتی کام تو از شکر خوردن شیرین شده باشد دیگر این شیرینی از تو جدا نیست وقتیکه ازین حلاوت روحانی برخوردار شدی و از سر وفاداری با این شیرینی خو گرفتی دیگه ازون جدا نیستی ….یکی از آثار مشهود در کسانیکه عشقی به حضرت حق دارند شادمانی و نشاط است
❇️ عاشق از خود چون غذا یابد رحیق
عقل آنجا گم شود گم ای رفیق
🔹 در ادامه مولانا از عاجز بودن عقل از ادراک این حالات روحانی و منشاء اون دم میزنه و میفرماید عاشق باید از شراب درون خودش تغذیه کنه و مست شه و درینجاست که عقل یکه و تنها گم میشه برای همین همیشه عالم عشق رو انکار میکنه و خودش رو صاحب اسرار نشون میده .. زیرک و دانا هست ولی به مقام نیستی نرسیده که بتونه بفهمه عشق یعنی چی فرشته هم اگر به مقام نیستی از منیّت نرسیده باشد اهریمن است مثل شیطان که منیت و خودبینی داشت عقل ماهم برای امرار معاش و گفتگو کردن مناسب است و یاری دهنده ماست ولی برای درک زندگی در لحظه حال باید از کار بیوفته و حیران بشه پس درینجا کاری ازش ساخته نیست
❇️ جان کمالست و ندای او کمال
مصطفی گویان ارحنا یا بلال
🔹 مصطفی گویان ارحنا یا بلال عقل ناتوان است چونکه نمیخواد خودش رو فنا کنه وبرای اینکه مرگ اختیاری رو تجربه نکنه ستم ها و اجبار های بسیاری رو متحمل میشه ..مولانا میفرماید جان در حد کمال است و ندایی هم که سر میدهد نیز بهمین گونه در کمال است بهمین جهت حضرت مصطفی ص میگفت که ای بلال اذان بگو و اواز سربده …مولانا در تشبیهی زیبا محمد ص را به جانی کامل و بلال را ندای او خطاب میکنه
که به بلال میفرماید صدای اذانت رو بلند کن و دم بزن از همون دمی که خودم در درونت دمیدم
❇️ عیب باشد کو نبیند جز که عیب
عیب کی بیند روان پاک غیب
🔹 زشت کسیه که که اینهارا زشت میبینه وگرنه واسه روان پاکان غیب بین هیچ زشتی درکار نیست مولانا در ادامه میفرماید اینها از نظر مردم نادان عیب داره وگرنه از نظر خداوند مقبول و پسندیده است همانطور که کفر ورزیدن هم از نگاه خالق حکمتی داره ولی وقتی نسبت به بنده باشه آفت و بلاست اگر هم عیبی باشه میان این همه خوبی مثل چوبی میمونه وسط شاخه نبات قرار گرفته که در ترازو هر دورا باهم وزن میکنند و میفروشند منظور اینست که در یک کار خیر که هزاران خوبی و ثواب در بر داره بودن اشکال به چشم نمیاد
❇️ پس بزرگان این نگفتند از گزاف
جسم پاکان عین جان افتاد صاف
🔹 مولانا با استدلال به این موضوع میفرماید پس این حرف بزرگان که گفتند جسم پاکان هم عین جانشان صاف و زلال است سخن گزافه ای نیست کلام و نقش و ذات این بزرگان و پاکان عین جانشان است و خرده گرفتن ازیشان جایز نیست و جان اوناییکه دشمنی میورزن با این پاکان برعکس است و عین جسم است مثل اینکه در بازی تخته نرد مهره های اضافه تر از نیاز باشد دیگر کارایی ندارد و صرفا فقط یک اسم بدون کارایی است (منظور از ادمهاییست که در جسم متعددند و ناکارامد )
👈 ادامه دارد ...
#مثنوی_معنوی_98 قسمت دوم (الف)
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ آن به خاک اندر شد و کل خاک شد
وین نمک اندر شد و کل پاک شد
🔹 انانکه اولیا و پاکان را دشمنی میورزند به تعبیر مولانا در خاک فرو رفته و بکلی بخاک تبدیل میشوند اما برعکس جسم پاکان و اولیای خداوندی مثل اینکه در نمک فرو رود مانند اوصاف و روح و جانشان پاک و منزه میشود ….درینجا منظور اینست که با دشمنی با اولیای خداوندی روح و اصل خدایی ماهم تحت تاثیر قرار میگیره و در اصطلاح سرد و بیروح میشیم…. مولانا در ادامه میفرماید همون نمکی که حضرت محمد ص ازون املح (بانمک)است… اشاره به حدیث نبوی بدین شرح :: مشهور است از حضرت رسول اکرم پرسیدند شما زیباتر هستید یا حضرت یوسف زیباتر بوده است، ایشان جواب داده اند که اخی یوسف اجمل منی و انا املح منه. یعنی برادرم یوسف از من زیباتر بوده ولیکن من از او با نمک تر هستم. ملاحت، آن زیبایی عمقی و باطنی انسان است ولیکن جمال، مربوط به زیبایی ظاهر است …مولانا در ادامه میفرماید مابقی ازین ملاحت رو در میراث و روش پیامبر ودر میان اولیای الهی که همواره در هر دورانی باتو هستند پیداکن
❇️ پیش تو شسته ترا خود پیش کو
پیش هستت جان پیشاندیش کو
🔹 این اولیای وقت در کنار تو نشسته اند ولی تو کنار نداری …کنار جسم داری باید با چشم جان ببینی تا وجودشون رو حس کنی چونکه جان ادمی کناری نداره و از قیود جهات رهاست و اگر تو وابسته این سمت و سویی بدانکه از عالم معنا و به زعم مولانا عالم جان محرومی
❇️ زیر و بالا پیش و پس وصف تنست
بیجهتها ذات جان روشنست
🔹 زیراکه بالا و پایین و چپ و راست مختص عالم جسم است و جان ما بدون اینها روشن و برقرار است …حالا با همچنین نگاهی به این نور پاک الهی نظر کن تا تو ام ببینی و از کوته نظری نجات پیدا کنی و فکر نکنی که تمام موجودیت تو همین احوالات جسمی مثل غم و شادیست …که تو جهانی عظیم و ناپیدا (عدم) هستی که خلاصه درین حالات و جهات نیست
❇️ روز بارانست میرو تا به شب
نه ازین باران از آن باران رب
🔹 در پایان مولانا میفرماید فرصت رویش رو دراین روز بارانی از دست مده و تا دم آخر (شب) ازین بارش رحمت الهی بهرمند شو و رشد کن و نُمُوّ رو پیش بگیر
#مثنوی_معنوی_98 قسمت دوم (ب)
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️ پیامبر صل الله علیه و آله و سلم هم نمازش قضا شده است ؟! (قسمت اول )
📜 مولوی در مثنوی معنوی (#مثنوی_معنوی_98 ) ابیاتی را آورده ( که البته ما آنها را در #مثنوی_خوانی خود احتیاطا حذف کردیم ) :
⏹مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس فوت
سر از آن خواب مبارک برنداشت
تا نماز صبحدم آمد بچاشت
در شب تعریس پیش آن عروس
یافت جان پاک ایشان دستبوس
تعریس در لغت یعنی « فرود آمدن مسافر در آخر شب براى خواب و استراحت » .
📜روایاتی ،هم در منابع شیعی و هم در منابع سنی وجود دارد که بیان کننده این اتفاق می باشند، و بعضی از آنها اسناد معتبری دارند ، مثل روایتی که در کتاب شریف کافی از امام صادق (ع) آمده که راوی گوید: «از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا (ص) یک روز در وقت نماز صبح ، خواب ماندند و (در حقیقت) خداوند تبارک و تعالی ایشان را به خواب بردند تا آفتاب طلوع کرد، این کار رحمت خدا بود بر مردم تا هر گاه کسی برای نماز صبح خواب ماند و دیگران او را برای این اتفاق مذمت کردند و به او گفتند:« تو در نمازت تقوا نداری»پس این کار پیامبر(ص) الگو و سنتی شده، پس اگر شخصی به شخص دیگری بگوید: در وقت نماز صبح خواب ماندی! در جواب او بگوید" پیامبر(ص) هم در وقت نماز در خواب ماند" پس این کار پیامبر(ص) الگو و رحمتی شده، خداوند با این کار ، این امت را مورد رحمت قرار داده است (تا او بتواند با یاد آوری خواب ماندن رسول خدا (ص) از سرزنش آنها رهایی یابد.)
👈ادامه دارد ...
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2