👈 ترجمه ابیات👇 📜 يار مهربانى از دور آمده مهمان يوسف صديق گرديد. آنها در زمان كودكى با هم آشنايى قديمى داشتند و بمناسبت آشنايى قديمى. از جور و حسد برادران گفتگو بميان آمد يوسف ع فرمود كه آن واقعه چون زنجير بود ولى ما شير بوديم. شير از سلسله زنجير عار ندارد قضاى حق بود و ما از قضاى خداوند گله نداريم شير اگر چه زنجير بگردن دارد ولى بر همه زنجير سازان حكومت دارد و همه مرعوب او هستند گفت تو چگونه در چاه و زندان بودى گفت مثل اينكه ماه در محاق و در حال هلال است در محاق اگر چه ماه تحليل رفته و در حال هلال قدش خميده مى‏شود ولى بالاخره در آسمان بدر تمام مى‏گردد اگر دانه در را در هاون كوبيده و خرد كردند بالاخره نور چشم و دل شده باعث دفع گزند گرديده. گندم را زير خاك مى‏اندازند ولى در آخر از او خوشه‏ها مى‏سازند. دفعه ديگر در آسيا كوبيده و نرمش كردند در عوض قيمتش بالا رفته نان گرديد كه جان را تقويت مى‏كند . بار ديگر نان را در زير دندان كوبيده و نرم كردند و بر اثر آن تبديل بعقل و هوش و جان گرديد. و چون باز آن جان محو عشق گرديد ثمره‏اى از آن حاصل شد كه در قرآن مجيد از آن به يُعْجِبُ اَلزُّرَّاعَ 48: 29 تعبير مى‏كنند و باز آن جان چون محو حق گرديد و فانى شد از عالم مستى بيرون آمده هوشيار گرديد. اين گفتگو طولانى است بر گرد و قصه يوسف را با دوستش بيان كن‏. بعد از اين گفتگوها حضرت يوسف گفت اى دوست عزيز براى ما ارمغان چه آورده‏اى. دست خالى پيش دوستان آمدن مثل اين است كه انسان بدون گندم به آسياب برود. خداى تعالى در روز قيامت‏ بخلق مى‏فرمايد ارمغان براى امروز چه در دست داريد؟ مى‏فرمايد: وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ 6: 94 (سوره انعام) شما تنها و بدون همراه (و شفيع) همان طور كه در اول دفعه شما را خلق كرديم آمده‏ايد؟ و آن چه بشما داده بوديم پشت سر گذاشته‏ايد براى اينكه شفيع و دست‏آويز شما باشد چه آورده‏ايد؟ و براى ارمغان روز رستاخيز چه در دست داريد يا شايد اميد نداشتيد كه بسوى من بر مى‏گرديد و وعده روز قيامت را دروغ فرض مى‏كرديد. تو كه وعده مهمانى او را انكار مى‏كنى از مطبخ او جز خاكستر نصيبى نخواهى داشت. يا اگر منكر نيستى چرا اين طور بدر خانه دوست دست خالى آمده‏اى. اندكى از خواب و خور خود صرفه‏جوئى كرده براى ملاقات او ارمغان تهيه كن. از كسانى باش كه كم خواب بوده و در وقت سحر استغفار مى‏كردند. مثل جنين كه در شكم مادر حركت مى‏كند تو نيز اندكى جنبش كن تا حواسى بتو بدهند كه بتوانى با آن نور و روشنى را درك كنى و آن وقت از جهانى كه بمنزله رحم مادر است بيرون رفته و از زمين در يك عرصه وسيع داخل شوى. اينكه در سوره نساء خداى تعالى مى‏فرمايد أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها 4: 97 (آيا زمين خدا وسعت نداشت كه برويد و مهاجرت كنيد؟) مقصود آن عرصه‏اى است كه انبيا از اين عالم خارج شده به آن جا رفته‏اند. آن جا عرصه‏اى است كه نخل اميد خشك نشده و در آن عرصه وسيع دل تنگى وجود ندارد. چون تو بار حواس خود را حمل مى‏كنى از اين جهت است كه بكندى حركت كرده خسته مى‏شوى. ولى در موقع خواب چون بارى ندارى بلكه خود محمولى هستى كه ترا مى‏برند خستگى نداشته و چالاك هستى. اين محمول بودن تو در موقع خواب نمونه كوچكى است از حال اوليا كه آنها را مى‏برند و هيچ بار و سنگينى ندارند اوليا در حال ايستادن و نشستن و خواب و پهلو بپهلو شدن چون اصحاب كهفند. كه آنها را در كارها بدون زحمت و تكلف پهلوى راست و پهلوى چپ مى‏گردانند. پهلوى راست چيست كارهاى خوب و روحانى پهلوى چپ چيست كارهاى بدن و مشاغل تن. اين هر دو كار از انبيا صادر مى‏شود در حالى كه آنها از هر دو بى‏خبرند و چون كوهى هستند كه آواز را منعكس مى‏كند. اگر انعكاس صوت سخن خوب يا بد بگوش تو برساند خود كوه از آن دو خبرى ندارد. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2