✳️ پرده ‏پوشى خداوند قسمت اول 🔴 از صفات انسان‏هاى زشت‏خو، دريدن پرده‏هاى عصمت و عفّت بندگان خداست، به ويژه عيب‏جويى و كشف اسرار مردم در قالب غيبت و تهمت و شايعه‏بازى؛ ساختار روحى و فكرى و اجتماعى بشر را دگرگون مى‏سازد و آثار متقابلى را نيز در پى دارد. بسيارى از هتك حرمت‏ها و افشاى اسرار نظامى و شنود پنهانى گفتگوهاى مردم و آبرو ريزى مسلمانان، بازتاب سخت و ستم‏گرانه در بين انسان‏ها داشته است. حضرت على عليه السلام در باب مظالم عباد و فسادى كه در زمين پديد مى‏آورد، مى‏فرمايد: لايَكْبُرَنَّ عَلَيْكَ مَنْ ظَلَمَكَ فَإِنَّما يَسْعى‏ فى‏ مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِكَ وَ لَيْسَ جَزاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْىِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِيهِ وَقَعَ فيها وَ مَنْ هَتَكَ حِجابَ أَخِيهِ انْهَتَكَتْ عَوْراتُ بَيْتِهِ بِئْسَ الزَّادُ إِلى‏ الْمَعَادِ الْعُدْوانُ عَلَى الْعِبادِ. ستم ستم‏كننده بر تو گران نيايد، همانا او در زيان خود و سود براى تو مى‏كوشد. سزاى كسى كه تو را شاد كند، بد كردن به او نباشد. هر كه تيغ ستم كشد بدان كشته شود و هر كه براى برادرش چاهى بكند در آن بيفتد و هر كه آبروى برادرش را ببرد آبرويش در خانه او بريزد. در قيامت ستم بر بندگان چه بد توشه‏اى است. بنابراين؛ آن خدايى كه زيبايى‏ها را آشكار مى‏كند و زشتى‏ها را مى‏پوشاند. آن خدايى كه بر جسارت ارتكاب گناهان تندى نمى‏كند و پرده‏درى براى بندگان را روا نمى‏دارد، چگونه بنده مؤمنى كه جامه پرهيزگارى و صداقت بر تن دارد و مظهر اسماى الهى و واسطه فيض و بركت بين آسمان‏ها و زمين است؛ به خود اجازه مى‏دهد با حرفى يا حركتى دل آفريدگار و آفرينش را به درد آورد و نظام خلقتى را در هم ريزد، چنين نيست كه اسرار خلقت را هر كه بداند و يا به هر كه بگويند. امّا آثار ناگوار برخى اعمال قلبى و رفتارى در بين بندگان، عرش را به لرزه درمى‏آورد. امام باقر عليه السلام فرمود: در تورات نوشته است از جمله خداى عزّوجلّ با موسى بن عمران عليه السلام اين بود كه: اى موسى! راز پنهان مرا در باطن خويش پوشيده دار و در آشكارت، سازگارى با دشمن من و دشمن خود را از جانب من اظهار كن و با ابراز راز پنهانم سبب دشنام دادن آنها به من مشو تا در نفرين من شريك دشمن خود و دشمن من گردى. «1» گاهى عفو و پرده پوشى خداوند منّان به جايى مى‏رسد كه گناهكارى را دوست خود قرار مى‏دهد تا حدّى به درجه قرب خود مى‏رساند كه پيامبر خود را به سوى او مى‏فرستد كه واسطه بارش نعمت الهى گردد. «از جمله اتفاقات لطيف مناجات «برخ الأسود» است، همان كسى كه خداوند متعال به حضرت موسى عليه السلام امر فرمود كه، از او درخواست دعا كند تا براى بنى‏اسرائيل باران ببارد. بعد از اين هفت سال در بنى‏اسرائيل قحطى آمد، حضرت موسى عليه السلام با هفتاد هزار نفر بيرون رفتند تا دعا كنند كه باران بيايد. خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت كنم دعاى جمعيّتى را كه غرق در گناه هستند و گناهان بر ايشان سايه افكنده است و با خباثت باطن و غير يقين مرا مى‏خوانند و خود را از مجازات من ايمن مى‏دانند. اى موسى! برگرد و برو به نزد يكى از بندگانم به نام برخ كه دعا نمايد، تا دعاى او را بپذيرم. حضرت موسى عليه السلام در پى برخ رفت و او را پيدا نكرد، تا اين كه روزى‏ حضرت در كوچه‏اى عبور مى‏كرد، ناگهان به بنده سياه پوستى برخورد كرد در پيشانيش آثار سجده نمايان بود و چادر شبى به خود پيچيده و گوشه آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام كرد و گفت: اسمت چيست؟ گفت: ... 👈 ادامه دارد .... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2