‏ 2 5 5- با نزديكان‏ 2 عليه السلام‏ 1 ✳️ زُهرى مى‏گويد: در شبى سرد و زمستانى امام زين العابدين عليه السلام را ديدم كه كيسه‏اى از آرد و دسته‏اى هيزم بر دوش گرفته بود و حركت مى‏كرد. نزديك رفتم و پرسيدم: اى فرزند رسول خدا! اين بار چيست؟ فرمود: قصد سفر دارم و اين بار توشه سفر من است. گفتم: اگر اجازه مى‏فرماييد، غلام من حمل بار را به عهده مى‏گيرد. فرمود: هرگز. گفتم: اجازه فرماييد تا خودم آن را به دوش بگيرم شما خسته و ناتوان شده‏ايد. فرمود: زُهرى! من هرگز زحمتى را كه موجب نجات من در سفر است از خود دور نخواهم كرد. به دنبال كار خود برو و مرا واگذار. زهرى مى‏گويد: امر امام عليه السلام اطاعت كردم و از حضرت جدا شدم. چند روزى نگذشته بود كه امام را در مدينه ديدم متعجّبانه به حضورش رفتم و پرسيدم: اى پسر رسول خدا! شما فرموديد: به سفر مى‏روم ولى نرفته‏ايد؟ حضرت فرمود: آرى، قصد سفر بود امّا نه سفرى دنيايى كه تو گمان كردى بلكه مقصودم سفر بى‏بازگشت آخرت بود و من خود را براى آن سفر آماده مى‏كردم. آمادگى براى سفر آخرت اين است كه از گناه پرهيز كنى و به نيازمندان كمك نمايى. «1» از رفتار نيكوى حضرت با غلامان خود كه سرمشق تربيتى ماست اين كه، امام سجّاد عليه السلام غلام خود را براى امرى دوبار صدا زد، ولى غلام به فرمان ايشان اعتنايى نكرد، حضرت بار سوم غلام را صدا كرد ولى او جواب نداد و چون امام عليه السلام نزد او رفت و پرسيد: چرا صداى مرا مى‏شنيدى ولى جواب نمى‏دادى؟ غلام گفت: مى‏دانستم كه بر من خشم نمى‏كنى و از تو ايمن هستم. امام عليه السلام فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ جَعَلَ مَمْلُوكى‏ يأْمَنُنى‏. سپاس خداى را كه زير دست مرا از من آسوده خاطر قرار داد. احساس همدردى با همكيشان و بينوايان از عادات رسمى ائمه اطهار عليهم السلام بوده است. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏8، ص: 319 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2