🍃شیرینی زندگی امشب می‌خواهم عاشقانه بنویسم و کمی هم ناز کنم برایت. عیبی که ندارد؟ دارد؟ طبیب گفته از خوردن هر چه شیرینی است باید پرهیز کنم. از او نپرسیدم؛ ولی به تو می‌گویم که مگر می‌شود از قند لب تو پرهیز کرد؟ شکر کلام تو برای زنده ماندن، از هوای نفس کشیدن هم واجب‌تر است. چگونه می‌شود امید به زندگی داشت، ولی از شکر کلام تو محروم بود؟ عسل نگاه تو را که اصلاً نمی‌شود منع کرد؟ شیرین‌تر از نگاه تو کدام قند و شکر و عسلی است؟ وقتی که به آدم نگاه می‌کنی، همۀ وجودش را شیرین می‌کنی. من از طبیب نپرسیدم؛ اما از تو می‌پرسم وقتی آدم از قند لب تو، شکر کلامت و عسل نگاهت محروم می‌شود، دیگر چه چیزی برایش می‌ماند که بخواهد با پرهیز کردن آن را نگاه دارد؟ مدت‌هاست که محروم از قند و شکر و عسل هستم. قشنگ احساس می‌کنم که تلخ شده‌ام. باید چه کار کنم که بوسه‌ای از تو نصیبم شود یا تکه کلامی از تو گوشم را بنوازد یا غرق شوم در عسل نگاهت؟ یک روز می‌آید که در آزمایش‌ها میزان قند وجود تو را در خون آدم‌ها بسنجیم و در آن روز طبیب‌ها خواهند گفت هر چه قند بالاتر، روح انسان سالم‌تر. شبت بخیر شیرینی زندگی!