eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5هزار ویدیو
453 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃همه آرزوی من لحظۀ مرگ وقتی که به یادم می‌آید، می‌شود صحنۀ وحشت و ترس و گاهی صحنۀ تحقق آرزوهای دور من. ترس و وحشتش که معلوم است. با نامۀ عملی که دارم، اگر نترسم جای شگفتی است؛ اما آرزوهای دورم اگر برای دیگران مایۀ خنده است، می‌دانم برای تو مایۀ دلسوزی است. می‌شنوی این آرزوها را و دلت می‌سوزد برای من. لحظۀ مرگ، نه فقط لحظۀ دیدار، لحظه سر گذاشتن بر زانوی توست. چشم در چشم تو دوختن، لبخند رضایت تو را دیدن، زمزمۀ قرآن را از زبان تو شنیدن و دست نوازش تو را لمس کردن است. این‌ها حتی اگر آرزوهای دوری باشد؛ ولی حک شدنش در دلم، امیدی را برایم می‌سازد؛ چون می‌دانم تو به آرزوهای ما اعتنا داری. خدا هیچ وقت نقش این آرزوها از دلم پاک نشود. شبت بخیر همۀ آرزوی من!
«اللّهم أشبِع کُلَّ جائِعٍ» عاشقی که جوع دارد، جز با دیدار تو سیر نخواهد شد. در وادی عشق تو وقتی دست‌ها به دعا بلند می‌شود و برای سیری گرسنگان به خدا التماس می‌شود، یعنی خدا کند که عاشقی روی زمین نباشد که در دوری تو نحیف شده و به وصال تو نرسیده باشد،‌ یعنی خدا کند عاشق‌ها قبل از این که بمیرند، یک دل سیر تو را ببینند. ولی همیشه یک سؤال گوشۀ ذهنم بی‌جواب می‌ماند: می‌شود تو را دید و از دیدارت سیر شد؟ به گمانم این دعا برای هیچ عاشقی مستجاب نخواهد شد. دیدار تو ولع آدم را برای بیشتر دیدنت زیادتر می‌کند. مرا عاشق کن و به دیدارت نائل کن و جانم را در حالی که غرق نگاهت هستم بگیر. شبت بخیر محبوبم!
«اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» خدایا! گره غم و غصه را از دل همۀ‌ غمزدگان وا کن. یک سؤال دارم آقا! تا وقتی که دل تو گرفته، آیا گره از غصۀ کسی وا می‌شود؟ و آیا کسی دل‌گرفته‌تر از تو در این عالم نفس می‌کشد؟ من عقیده دارم دعا برای شاد شدن دل تو، دعا برای گشایش دل‌های گرفته است. من وقتی به «اللّهمَّ فَرِّج عَن کُلِّ مَکروب» می‌رسم، در دلم برای دل تو آمین می‌گویم. اصلا به قدری دلِ گرفتۀ تو مقابل چشم مرا گرفته، که دیگر نمی‌توانم به دل‌های گرفتۀ دیگر فکر کنم؛ اما وقتی به این دعا آمین می‌گویم، نقش خودم در انبوه غم‌های تو از ذهنم عبور می‌کند و سرتاپا می‌شوم شرم. آری من که برای باز شدن دل گرفتۀ تو دعا می‌کنم،‌ خودم از بانیان دل‌گرفتگی تو هستم. اما یک روز به دعای خیر تو خوب خواهم شد. می‌دانم. دعایم می‌کنی آقا!؟ شبت بخیر یار دل‌گرفته!
🍃روشنایی زندگی شبی که بی‌ یاد تو طی شود، روز روشنی را به دنبال نخواهد داشت. میزان روشنی و تاریکی روزهای ما به اندازۀ یادی بستگی دارد که شب‌ها از تو می‌کنیم. ما به فکر خودمان هم که باشیم، لحظه‌ای نباید تو را فراموش کنیم. شبت بخیر روشنایی زندگی!
یاران تو از دشمنانشان تهدید که می شنوند ایمانشان افزون می شود. آنها با حمله دشمن هم ذره ای دلشان نمی لرزد. توکل در قاموس یاران تو یک شعار نیست، متن سبک زندگی است. یاران تو توکل نمی کنند تا آنچه خودشان می خواهند را خدا اجرا کند، توکل می کنند تا آنچه خدا می خواهد محقق شود. یاران تو با "حسبنا الله" نفس می کشند. آن‌ها لحظه ای از این عقیده اگر تهی شوند، قالب تهی می کنند. دوست دارم از یاران تو باشم آقا شبت بخیر امام خوبی ها!
🍃آقای کرم چه عجیب‌اند عاشقان صادق تو که حتی فکر کردن به آنها به آدم حس حرکت می‌دهد. من اگر آنها را نمی‌دیدم یا قصه‌هاشان را نمی‌شنیدم، باور نمی‌کردم که می‌شود عاشق امام نادیده شد. وقتی که دیدم داغ‌ترین عشق‌ها در عالم، به عاشقان صادق تو تعلق دارد، فهمیدم که عشق را تو تقسیم می‌کنی. آقا! کرَم کن و سهم عشقم را بیشتر کن، شاید زودتر من هم عاشق صادقت شدم. شبت بخیر آقای کرَم!
🍃سرمایه آرامش وقتی که با توییم، خیالمان آسوده است که نگاه خدا به سوی ماست. نگاه خدا که به سوی ما باشد، عالم و آدم که به هم بریزد، آب در دلمان تکان نمی‌خورد. وقتی از تو فاصله می‌گیریم، خدا از ما رویگردان می‌شود. خدا از ما اگر روی بگرداند، عالم و آدم هم که پشتمان باشد، باز هم بی قراریم. با این که این حقیقت را با همۀ وجودمان درک کرده‌ایم، چرا باز هم از تو فاصله می‌گیریم؟ خودمان هم در پاسخ به این سؤال مانده‌ایم. شبت بخیر سرمایۀ آرامش!
🍃راضی به رضای خدا ایمان تو به تدبیر خدا به قدری است که هزار و اندی سال به انتظار می‌نشینی و لب به شکوه نمی‌گشایی،‌ به انتظار می‌نشینی و تسلیم می‌مانی، به انتظار می‌نشینی و شکر می‌کنی و در این انتظار ممتد، جنایت‌های بی‌شماری را می‌بینی و در میان جنایت‌ها صدای مظلوم‌هایی را می‌شنوی که تو را صدا می‌زنند. کاش قطره‌ای از ایمان تو به تدبیر خدا نصیب من می‌شد! شبت بخیر راضی به رضای خدا! 📣 با تبلیغ کانال در ثواب نشر معارف حقه شیعه شریک شوید❤️ @sajadi43 ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═┅─
🍃ذکر خدا داشتم با خودم فکر می‌کردم چرا هر گاه می‌خواهم به یاد خدا باشم، کمی که از قرارم با خویشتن می‌گذرد، اراده‌ام سست می‌شود و باز هم سایۀ سیاه غفلت روی سرم می‌افتد. خیلی زود به جواب رسیدم: راه رسیدن به خدا، جز از در خانۀ شما از هیچ جای دیگری عبور نمی‌کند. من باید دائم در حال التماس به تو باشم تا مرا در مسیر اهل ذکر شدن، مدد کنی. خدا دوست دارد التماس کردن ما به تو را. من به کاری که خدا دوست دارد ادامه می‌دهم. آقا! به پایت می‌افتم و التماس می‌کنم که مرا مدد کن. وقتی نیست، باید زودتر اهل ذکر شوم. شبت بخیر ذکر خدا! اللهم عجل لولیک الفرج 📣 با تبلیغ کانال در ثواب نشر معارف حقه شیعه شریک شوید❤️ @sajadi43 ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═┅─
🍃موعود جمعه جمعه اگر یک انسان بود، بی‌شک جوان بود و سرزنده. چون خاصیت انتظار، نشاط است و شادابی. کسانی که احساس می‌کنند دلشان پیر شده، بهره‌ای از انتظار ندارند. انتظار به وعده‌ای که حتمی است، آن هم وعدۀ آمدن تو، سراسر امید است و شور. این انتظار،‌ اکسیر جوانی است. آدم منتظر هیچ گاه پیر نمی‌شود. تو منتظرترین انسان روی زمینی، مگر با این همه سالی که از خدا عمر گرفته‌ای، پیر شده‌ای؟ هرگز. کاش باور می‌کردیم اگر تا وقتی بیایی خدا ما را از نعمت ظهورت محروم کرده، نعمت انتظارت را به ما بخشیده. انتظار را چرا نعمت نمی‌بینیم؟ شبت بخیر موعود جمعه!
🍃راز سعادت من از کرَم تو بعید می‌دانم که شب بخیرهای هر شب مرا تا آخر عمرم بی‌جواب بگذاری. آخرش یک شب می‌رسد که شب بخیر می‌گویم در حالی که تو در مقابلم نشسته‌ای. جواب شب بخیرم را از زبان تو می‌شنوم در حالی که لبخند به لب به چشمانم خیره شده‌ای. یک شب که مثل همۀ شب‌ها، شب بخیرم را در دلم می‌گویم، می‌آیی و دست بر شانه‌ام می‌گذاری، دعا می‌کنی که شب‌هایم همیشه به خیر باشد و می‌شنوم که فرشته‌ها بی‌فاصله بعد از دعایت آمین می‌گویند. یک شب من با شب بخیری که تو به من می‌گویی، خودم را خوشبخت‌ترین آدم روی زمین خواهم دید. آقا! مرا زودتر برسان به قلۀ خوشبختی شبت بخیر راز سعادت!
🏴 چشم تیز بین خدا التماس می کنم یک شب چشم هایت را به من بده. من چشم هایت را فقط برای اشک ریختن نمی خواهم. می خواهم با چشم های تو کربلا را تماشا کنم و خدا را ببینم. خدای کربلا را کسی اگر نبیند نمی فهمد که چه شد حسین با اشتیاق در خون خودش غلطید بی آن که ردی از اعتراض روی دلش افتاده باشد. چشمانت را به من بده که سخت محتاج دیدن خدای حسینم. من اگر خدای حسین را ببینم، هیچ دغدغه ای جز خدا فکر و دلم را به خود مشغول نمی کند. کسی اگر یک لحظه خدای حسین را ببیند یک روزگار بنده او می شود. برای همین یک لحظه دلت بسوزد برایم و چشم هایت را دریغ نکن از من. شبت بخیر چشم تیزبین خدا.
🍃زائرحرم دلم زیارت با تو را می‌خواهد، زیارتی که گام به گامش را شانه به شانه تو حرکت کنم و واژه به واژه زیارت‌نامه‌اش را از زبان تو بشنوم. دلم زیارت با تو را می‌خواهد، زیارتی که قطره قطره اشکت را دم به دم با دستان خودم آرام آرام پاک کنم و جای جای صورتم را با آن متبرک کنم. دلم زیارت با تو را می‌خواهد آقا! می‌شود آرزوی دلم را برآورده کنی؟! شبت بخیر زائر حرم!
🍃منتقم شیرخواره! در میان روضه‌های عاشورا، سنگدلان هم در برابر مصیبت شیرخواره می‌شکنند. وقتی سخن از عطش شیرخواره به میان می‌آید، چشم‌ها تاب نمی‌آورند که خشک بمانند و نبارند. آقا! دوست دارم یک روز تو را در مجلس روضۀ عاشورایی ببینم وقتی که مصیبت شیرخواره خوانده می‌شود. حالا که نمی‌بینمت، می‌شود بگویی وقتی نام حرمله می‌آید، در دلت چه غوغایی به پا می‌شود؟! ما با نام حرمله به هم می‌ریزیم، بغضمان شبیه خنجری می‌شود که می‌خواهد در حنجر حرمله فرو برود، همۀ وجودمان می‌شود حسرت، حسرت این که چرا نبودیم تا گلویمان را سپر کنیم برای گلوی اصغر. حالا به من بگو تو وقتی می‌شنوی حرمله به کمان نشست، چگونه بغضت را از گلو آزاد می‌کنی؟ به گمانم از بغض تو عالم فرشته‌ها به هم می‌ریزد آقا! درست می‌گویم؟ امید دارم که یک روز در کنارت بنشینم و روضۀ علی اصغر را بشنوم. شبت بخیر منتقم شیرخواره!
🏴شام غریبان من هر چه فکر می‌کنم غربت شام غریبان در خیالم نمی گنجد. شام غریبان را نمی‌شود باور کرد. شام غریبان اولین شبی که تو نبودی علمدارت نبود علی اکبر نبود اولین شبی که گهواره خالی بود و سینه چاکان حریمت روی خاک افتاده بودند. شام غریبان را نمی‌شود باور کرد. تو نبودی ولی دشمنت بود مهربانی تو نبود اما کینۀ دشمنانت بود. چگونه شام غریبان به صبح رسید؟ و چرا قیامت همان شب به پا نشد؟ اسرافیل کجا بود که در صور بدمد؟ و چرا مرده‌ها از قبور خویش به پانخاستند؟
🍃فرزند حسین آقا! می‌ترسم به این فکر کنم که دشمنان حسین،‌ او را به نیت تقرب به خدا کشتند و به خونی که دستشان به آن آلوده شده بود، تبرک جستند. می‌ترسم به این فکر کنم که حسین، نوۀ پیامبری بود که آنها دینش را پذیرفته و قرآنش را می‌خواندند و همچون او حج می‌رفتند و همیشه در نمازشان برای او و آلش صلوات می‌فرستادند. چگونه باور کنم که آنها وقتی تیرها را به سوی حسین نشانه می‌گرفتند و شمشیرها را بر تن حسین و یارانش فرود می‌آوردند، مثل نماز نیت می‌کردند و منتش را سر خدا می‌گذاشتند و احساس می‌کردند که با هر تیر و ضربه‌ای یک قدم به خدا نزدیک می‌شوند؟ جهل بود یا هوس؟ کینه بود یا غفلت؟ حب مال بود یا حب جاه؟ هر چه بود به قدری مسلمان جماعت را در وهم فرو برده بود که امام می‌کشت و منتظر پاداش خدا بود؟ چقدر کنارِ هم گذاشتن عاشورا و ظهور، وحشت‌برانگیز است. آقا! یعنی وقتی تو هم بیایی، عده‌ای از مسلمانان به نیت قربة الی الله تشنۀ خونت می‌شوند؟! به دادمان برس! از این شرتر عاقبتی نیست. شبت بخیر فرزند حسین!
🍃فرمانده لشکرم خوب است برای این که کمی دلم را آرام کنم و از وحشت فکر کردن به کربلا و ظهور بیرون بیایم، به حرّ بن یزید ریاحی فکر کنم. او نامه‌ای برای حسین ننوشت، در سپاه حسین نبود، بی‌طرف هم نبود،‌ مأمور سپاه دشمن بود؛ اما دلش با حسین بود. حرّ کار را بر حسین سخت کرد و شاید اگر با او همراهی کرده بود، عاقبتی غیر از کربلا برای حسین رقم می‌خورد؛ اما هر چه بود او روز عاشورا به خود آمد، پیش از آن که حسین به شهادت برسد و توبه‌اش قبول شد و حسین راضی نشد که گرد شرمندگی بر صورتش بنشیند. حرّ جواز شهادت را گرفت و جان‌نثار از دنیا رفت. آقا! بعید می‌دانم سپاه تو از این حرّ‌ها نداشته باشد. دارد، نه؟ می‌شود امید داشت که اگر عباس لشکرت نشدیم یا پا جای پای حبیب نگذاشتیم، چونان حرّ، جان‌نثار تو شویم. نمی‌شود؟ بگو می‌شود و آبی به دل ‌آتش گرفتۀ این روزهایم بریز. شبت بخیر فرمانده لشکرم!
نزدیک اربعین که می‌شود، در دلم آشوب می‌افتد. بار اول و بار چندم هم فرقی نمی‌کند. آشوبی که در سفر اول همراهم بود، همین حالا هم رهایم نمی‌کند. ریشۀ آشوب چیست؟ بعد از چند سال هنوز هم نمی‌دانم. آیا به رفتن و نرفتن فکر می‌کنم. به این که اگر رفتم و نتوانستم زائر خوبی باشم، یا اگر نرفتم و از کاروان جا ماندم ... . نمی‌دانم. فقط می‌دانم که این آشوب تا لحظۀ پا گذاشتن در سرزمین عشق، از من جدا نمی‌شود. حسین جان! نکند خودت این آشوب را در دلم می‌اندازی تا طعم آرام گرفتن در کنار مزارت را خوب بچشم! شاید هم از معرفت اندک من است؛ با این که در حال عزیمت به مبدأ آرامش هستم، گرفتار آشوبم و دلشوره. هر چه هست، باز هم همنشینم با این آشوب و امسال هم منتظر چشیدن طعم آرامش در کنار مزار تو. ۱
این روزها توصیه‌های زیادی می‌شنوم از این و آن که برای سفر به اربعین چه بردارید و چه برندارید، در میان همۀ توصیه‌ها یک توصیۀ مشترک هست: «بارت را سبک ببند. بار سنگین آزارت می‌دهد و راه را برایت طولانی می‌کند». اگر در این چند سالی که بار سفر بستم و به زیارت اربعینت آمدم، درس معاد را خوب یاد گرفته بودم. حالا بارم را سبک کرده بودم و برای سفر آخرت آماده بودم. اربعین چه خوب یاد می‌دهد مهارت‌های سفر آخرت را.
اربعین طعم ظهور تو را دارد و ما بی آن که زحمتی بکشیم، طعم ظهورت را می‌چشیم. ظهور تو طعم زندگی را دارد و ما در اربعین، زندگی را حس می‌کنیم. وقتی تو می‌آیی، شاید ما زنده نباشیم و بگو چطور باید شکر این نعمت بزرگ را به جا بیاوریم که در زمان غیبتت بویی از عطر ظهورت به مشام‌مان رسید و عطش آمدنت در دلمان دو چندان شد؟ شبت بخیر حقیقت زندگی!
زندگی وقتی معنا می‌یابد که خرج راه عشق شود و عشق وقتی معنا می‌یابد که تو معشوق باشی. ما وقتی که عاشق نیستیم، در اوج بیهودگی نفس می‌کشیم و توهم عاشقی داریم اگر معشوقی جز تو را برای خویش انتخاب کرده باشیم. ما از زندگی فاصلۀ زیادی داریم و برای رسیدن به آن راهی جز عشق تو نداریم. برای عاشق شدن باید خودمان را کنار بگذاریم و فقط به تو و دلخواه تو فکر کنیم؛ اما عجیب نفس‌پرور شده‌ایم و در مقابل خواسته‌های نفسانی خویش ضعیف و تسلیمیم. تا بردۀ نفسیم خبری از عشق نیست و از زندگی محرومیم. آقا! ما را از بند نفس نجات بده تا طعم زندگی را بچشیم. شبت بخیر حقیقت زندگی!
🍃بهار خدا پاییزِ برگ‌ریزان با تو حرف‌ها دارد و ما نمی‌شنویم! پاییز تجسّم یک انتظارِ به مقصد نرسیده است. زرد و بی‌جان شدن یعنی توانم برای انتظار به انتها رسیده است و تا از دست نرفته‌ام فکری کن به حالم. من این روزها همان پاییزم و حرف‌ها دارم با تو. تا از دست نرفته‌ام، فکر به حالم کن آقا! شبت بخیر بهار خدا
و باز هم پاییز؛ فصلی که زبان حال عاشق‌هاست؛ عاشق‌هایی که به درد هجر مبتلا شده‌اند و دستانشان از وصال کوتاه است؛ وصالِ کسی که دنیا و آخرتشان را در او خلاصه کرده‌اند و زندگی را بدون او، جسمی بدون روح می‌خوانند. و باز هم پاییز؛ فصلی که آسمانِ گرفته‌اش، برای دل گرفتن بهانه درست می‌کند؛ دل‌گرفتن‌هایی که برای عاشقان تو حال دائمی است؛ حالی که مردم دنیا زده آن را نمی‌فهمند. و باز هم پاییز؛ فصلی که می‌شود زیر باران‌هایش گریه کرد؛ گریه‌هایی که بانی زنده ماندن عاشق‌هاست؛ عاشق‌هایی که اشک‌هایشان را در میان قطره‌های باران پنهان می‌کنند تا کسی برای گریه‌های دائمی، سؤال‌پیچ‌شان نکند. و باز هم پاییز؛‌ فصلی که عاشق نبودن را به رُخم می‌کشد و مرا شرمسار این همه عاشق نبودن می‌کند. شبت بخیر همیشه بهار!
🌃 | شبت بخیر بهشت خدا 🥀همۀ ‌مشکل انسان این جاست که بدون تو می‌خواهد دنیا را بهشت کند. دنیا بهشت نمی‌شود و انسان خسته می‌شود. راه را عوض می‌کند؛ اما نه به سوی تو. 🥀او راه تازه‌ای را پیش پای خویش باز می‌کند؛ غافل از آن که همۀ این راه‌ها چاه‌هایی بیش نیستند که هر یک عمیق‌تر از دیگری است. 🥀من می‌دانم وقتی که انسان بپذیرد دنیا بدون تو بهشت نمی‌شود و قبول کند که برای بهشت شدن دنیا باید به دنبال تو بیاید و روز و شبش خواستن تو از خدا باشد، روز آمدن تو فرا خواهد رسید. 🥀تا وقتی انسان برای بهشت شدن دنیا تو را از خدا طلب نمی‌کند، باید در جهنم دنیا بسوزد. 🥀شبت بخیر بهشت خدا 🌺اللهم عجل لولیک الفرج
14030918 سوریه.mp3
10.68M
و اما ... ⭕️خیلی فوری⭕️ سخنان حاج آقا دربارۀ تحولات اخیر سوریه حتما گوش کنید و منتشر کنید. 🤲أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الْـفَـرَج🤲 📣 با تبلیغ کانال در ثواب نشر معارف حقه شیعه شریک شوید❤️ @sajadi43 ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═