🍃مهربان من
چند شبی هست
که گرفتار فراموش نشدههای زندگیام هستم
فراموش نشدههایی که مرا
به دنیای قیاس میکشانند
دنیای قیاسی که قفسی تنگ شده بود برایم
قفسی که التماست میکردم مرا از آن برهانی
ولی امشب چه شده مرا
که نگاهم به این قفس عوض شده؟
دیگر این دنیا برای من قفس نیست
دنیای قیاسی که دوست داشتم از آن فرار کنم
بهشتی شده برای خودش
چه قدر خوب است نفس کشیدن در این قفس ...
نه در این بهشت!
درست فهمیده بودم
تو خودت مرا به دنیای قیاسها کشاندی
اما ببخش مرا
که گلایه کردم از تدبیر تو برای خودم.
بدون تو زندگی معنا ندارد
بدون یادت نفس کشیدن امکان ندارد.
تو مرا به دنیای قیاس کشاندی
تا بی آن که بخواهم، یاد تو باشم.
کاری کردی با خیالم
که آب میخورم، یاد تو میافتم
میخوابم، یاد تو میافتم
کسی محبتی میکند به من، یاد تو میافتم
نفس میکشم، یاد تو میافتم
وای که چه دنیای زیبایی است
دنیای قیاسی که هر چه التماس کردم
مرا از دست آن خلاص نکردی!
چه قدر تو مهربانی!
کِی بناست ایمان بیاورم به عصمت تدبیرت؟!
این قیاسها را اوّل تیغ کندی میدیدم
که روی حنجرم برای زجر کش کردن کشیده میشود
امّا حالا برایم بال فرشته شدهاند
که روی سرم به نوازش کشیده میشوند
پیش از این، قیاسها برایم هر کدام
سنگ تیز و درشت بود
که صورتم را نشانه میگرفت
و حالا برایم چونان لب معشوقاند
که روی گونۀ عاشق مینشیند.
من از دست این قیاسها فرار میکردم
ولی حالا قدم به قدم دنبالشان میدوم.
با این قیاسها یادت خانهای محکم پیدا کرده در قلبم
ممنونم که هر چه گلایه کردم
تاب آوردی و مرا از دنیای این قیاسها بیرون نکردی.
شبت بخیر مهربان من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی