🍃فریادرس بیچاره ها بعید نیست که خدا گناهان عاشقان زمینی را ببخشد زیرا به آنهایی که با معنای عشق غریبه‌اند عشق را فهمانده‌اند. بعید است؟ و از کرم خدا که دور نیست به خاطر فهماندن فاصلۀ ما تا تو فاصلۀ آنها را به تو نزدیک کند. دور است؟ و اصلاً خدا به قدری مهربان است که شاید شبی این عاشق‌ها بخوابند و صبح بیدار شوند و ببینند دلشان پر از عشق توست. اشتباه می‌کنم؟ و خدا مهربان‌تر از این حرف‌هاست شاید به خاطر این همه فهمی که از عشق به ما داده‌اند معشوق‌هایشان را هم عاشق تو کند درست می‌گویم؟ عاشقی را دیدم که از چشمش باران می‌بارید و حنجره‌اش آهنگ غم می‌نواخت و تپش قلبش قافیۀ یک شعر پر از غصّه بود. از او پرسیدم: چرا غرق ماتمی؟ جواب داد: دل معشوقم را غم گرفته. گفتم: معشوقت کجاست؟ گفت: نمی‌دانم. گفتم: از کی او را ندیده‌ای؟ گفت: مدّت‌هاست که توفیق دیدار نداشته‌ام. گفتم: از کجا فهمیدی که غمگین است؟ نگاهی به چشمان سؤال اندودم کرد و گفت: مگر تا به حال عاشق نشده‌ای؟ سرم را پایین انداختم و او خودش فهمید که با عشق غریبه‌ام. آقا! عاشق‌ها از دل معشوق‌ها خبر دارند. بی‌خبری از دل معشوق نشانۀ بی‌نشانی از عشق است. کسی که برای فهمیدن غصّۀ معشوق نیاز دارد به دیدنش یا شنیدن حرفش با عشق فاصله بسیار دارد. چرا من خبر ندارم که تو کی گرفتار گرداب غم می‌شوی؟ وای بر من اگر در لحظه‌های غمگینی تو از ته دل بخندم و شاد باشم! حال من خراب‌تر از این حرف‌هاست من می‌ترسم حتی اگر به من بگویی غمگینم به دلم برگردم و ببینم گرد غم روی آن ننشسته! آن وقت چه خاکی باید به سر بریزم؟! به دادم برس آقا! نکند از دست بروم! شبت بخیر فریادرس بیچاره‌ها!