🍃دل معشوق
در میان خاطرههای عاشقانه
دلم خاطرههایی را که عاشق به خاطر عشقش
از همه کس و همه جا رانده میشود، طور دیگری دوست دارد.
بیاعتنا بودن به هر چیزی غیر از معشوق
نشانۀ صدق عاشقی است.
به کسانی که در مسیر عشق
به چیزی به نام عزت و کرامت در میان مردم میاندیشند
باید گفت عشق را دوباره مرور کنند
زیرا یقیناً معنای آن را نفهمیدهاند.
کار عشق عوض کردن مفاهیم است.
عزّت هم در زمرۀ همین مفاهیمی است که
وقتی تنش به تن عشق میخورد
زمین تا آسمان معنایش فرق میکند.
عاشقی را دیدم که از چشم همه افتاده بود به جز معشوق
و هر کس و ناکسی که از راه میرسید
او را آماج طعنهها و ناسزاها میکرد.
وارد هر جمعی که میشد
به جای گل سلام، شمشیر زخم زبانها بود که روی قلبش فرود میآمد.
کسی را ندیدم که به او احترام بگذارد.
یک روز از او پرسیدم: تو مگر آدم نیستی؟
گفت: شاید.
گفتم: آدم مگر نیاز به عزّت ندارد.
گفت: خیلی.
گفتم: تا کی میخواهی به خاطر معشوق
پشت پا بزنی به هر چه عزّت که هست؟
گفت: مگر عقل از سرم پریده که پشت پا به عزتم بزنم.
درست است که عاشقم
ولی ما عاشقها عقلمان بهتر از شما کار میکند.
گفتم: همین حرفت نشانۀ بیعقلی است.
آدم کور هم میبیند که تو هیچ عزّتی نداری.
گفت: عزّت یک معنا دارد، فقط یک معنا
و آن هم جا داشتن در دل معشوق است، همین.
من چون به عزّت نیاز دارم، کاری به حرفهای مردم ندارم.
زندگی بدون عزّت، حتّی برای یک روز هم در خیالم نمیگنجد.
زبانم بند آمد.
من از عشق چیزی نمیفهمم
ولی کمی که فکر کردم، احساس کردم
حرف آن عاشق، چندان بیراه نیست.
آقا!
سالهاست که برای به دست آوردن عزّت
دنبال حرف مردم دویدهام
تا طلای عزّت را از دست مردم بگیرم
ولی آنچه نصیبم شده، جز خاکی آلوده چیز دیگری نیست.
حالا با همۀ وجودم میفهمم که عزّت در دست مردم نیست.
کاش روزی عاشق بشوم و بفهمم
عزّت جز در دل تو جا پیدا کردن چیز دیگری نیست.
چه قدر بدم که هنوز خم ابروی مردم
مرا از جایی که باید در دل تو پیدا کنم، غافل میکند.
یک روز میرسد که مردم اگر دست به دست هم بدهند
و مرا زیر پای خودشان له کنند
حتی برای چشم بر هم زدنی
از جایی که در دل تو باید داشته باشم، غافل نشوم.
شاید آن روز دور نباشد. از کجا معلوم؟
شبت بخیر عزیزم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی