🍃راحتی من یا تو؟ 🌸هنوز به سر چهار راهی نرسیده بود. سمت راست بانک بود و جلوی بانک، باغچه بزرگی که گل های رز زیبایی داشت. قدم از قدم برداشت تا نزدیک محدوده بانک رسید. روبرویش باغچه بود. سمت چپ، درخت کنار خیابان که به سمت گل ها، خم شده بود، سایه بزرگی ایجاد کرده بود. سمت راست، بین در بانک و باغچه، آفتاب بود. باید انتخاب می کرد که از سمت راست برود یا سمت چپ. می خواست از خیابان رد شود. سایه را انتخاب کند. ساعت دو بعد از ظهر بود و زبان روزه، هر کجا مقداری سایه بود را انتخاب می کرد. راهش را به سمت چپ کج کرد. 🌱 نگاهش به عابرینی که از سمت راست، مسبر مخالف او را می رفتند و تیغ آفتاب، افتاد. دو قدم بیشتر نرفته بود که برگشت. به سمت راست رفت. همان دو ثانیه اول، احساس کرد مغز سرش در حال جوشیدن است. چادر سیاهش، تمام حرارت آفتاب را به خود جذب می کرد. توجهی نکرد. لبخند زد و با صدای نیمه بلند، به دو جوانی که به سمت او می آمدند، گفت: - خواهران گلم. عزیزانم. این پوشش مناسب شما نیس. موهاتون رو بپوشونین. آرایشتون رو پاک کنین. 🔹سرش را زیر انداخت. به سمت چهار راه حرکت کرد. صلوات فرستاد و هدیه آن دو خواهری کرد که آرایش کرده، شالهای رهایشان را روی سرشان انداخته بودند. بدون اینکه برگردد و نگاه کند، زیر تابش شدید آفتاب، از کنار گل های رز وسط باغچه رد شد. به گل ها لبخندی زد و از بوی خوششان، نفس عمیقی کشید. به سر چهار راه رسید و پشت چراغ قرمز عابر پیاده ایستاد. 🌺عنْ رَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله: وَ الَّذى نَفْسى بِيدهِ ما اُنْفِقَ مِنْ نَفَقَةٍ أَحَّبُ مِنْ قَوْلِ الْخَيْرِ ☘️رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: قسم به خدا که هيچ انفاقى بهتر از امر به معروف نيست. 📚وسائل الشيعه، ج 11، ص 397 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte