🔆گزیده ای کوتاه از یادداشت:
💠از یک مسأله گوی ساده به مجتهدی عالی مقام❗️
✅مقدمه:
در بحث "اشرافیت مذهبی" نباید جای "مسأله" با "مثال" عوض شود. مثال ها برای روشن تر شدن این مسأله است که چگونه عرف طلبگی و مدرسه داری را دارند عوض می کنند.
✅ در دو مسأله [درنامه آقای آملی به رئیس جامعه مدرسین] اشتراک دارم که ناگزیر از توضیح ام:
🔸الف) استناد دادن این مدرسه به ایشان.
🔸ب) اشرافی بودن آن(آیت الله یزدی کاخ خوانده بود).
یک مورد اضافه نیز بنده دارم:
🔹ج) وظیفه ایشان در قبال این سازه چه بوده است؟
⬅ توضیح سه مسأله:
✅الف) استناد مدرسه به ایشان!
ایشان مرقوم فرموده اند: "استناد دادن ساختمان مدرسه به اینجانب خلاف واقع است..."
🔸 استناد مدرسه به ایشان عرفا ، "خلاف واقع" نیست:
[دو دلیل شرعی را در این گزیده قلم گرفته ایم]
*⃣"منتفع اصلی" این موقوفه حضرت ایشان است. کسی گمان ندارد که این مدرسه مثل فیضیه و خان و... باشد که هرکس بتواند در آن تقاضای برقراری تدریس کند...
آیا منتفع اصلی بودن در موقوفه ای کفایت نمی کند که عرفاً بگویند مدرسه ی فلانی؟!
*⃣اگر ایشان موقوف علیهم مدرسه نیست، پس خوب است اداره مدرسه را به شورای عالی حوزه یا هیئت امنائی بسپارد تا دروس سطح عالی را در آن دایر کنند. خود ایشان درسشان را در فیضیه یا دارالشفاء و مسجد سلماسی و... برپا کند!
در این صورت است که نسبت دادن مدرسه به ایشان خلاف واقع خواهد بود.
آیا ایشان چنین می کنند؟!
✅ب) اشرافی بودن مدرسه!
[دلیل شرعی را در این گزیده قلم گرفته ایم]
🔹اگر عرف معیار است (که درست هم همین است):
در این صورت کار بسیار آسان است. جلوی درب این مدرسه از عموم مردم مصاحبه و آمار بگیرید! یا ویدیوئی کوتاه از درون و بیرون این مدرسه، نحوه ساخت و نوع مصالح و امکانات آن در فضای مجازی -بدون ذکر نام ایشان- قرار دهند؛ ببینند عرف عام چه نظری می دهد؟! اشرافی می داند یا نه؟!
که البته نه گفتنش تحکّم آشکار است.
🔅پرواضح است که از مدارس علمیه دوران صفوی و مانند آن -حتی اگر به اذن و اجازه مجتهدان بزرگ ساخته شده باشند- نمی توان شاهد و تأیید بر جواز مدارس اینچنین در عهد انقلاب شکوهمند اسلامی آورد. چون عرف شاه زده صفوی با عرف انقلابی جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست؛ و فاصله اش فاصله شاه عباس است تا امام خمینی(قدس سره).
✅ج)ایشان چه وظیفه ای داشتند؟!
🔸 ایشان هم به عنوان وکیل متولی و هم به عنوان رئیس عدلیه نظام مقدس جمهوری اسلامی باید از فعل حرام و کبیره ی تبذیر نهی می کردند. بلکه می بایست به واسطه ی وکالت متولی -که تفویض امر است- و حاکم شرع مبسوط الید بودن، بالاتر از نهی، جلوگیری کرده و مانع این نحوه ساختن می شدند...
آیا چیزی از این سنگ تراشی ها، تاج سازی باسنگ و... تبذیر نیست؟!...
عرف استبداد زده و شاه دوست دیروز، کاخ و بناهای مجلل را سزاوار شاهان می دید؛ اما آیا عرف دیروز و امروز چنین بناهایی را لایق به حال فقیه اهلبیت می داند؟!
آیا عرف امروز مردم انقلابی قم، ساختمان کاخ مانند را لایق به حال مدرسه علمیه تشیع علوی می داند؟!
بفرمایند چرا چنین جلوگیری و منعی نکرده و فقط به عدم دخالت راضی شدند؟!
🔸به عنوان رئیس قوه قضائیه و حاکم شرع جمهوری اسلامی هم "اقلا شائبه" یک وظیفه اختصاصی در قبال این مدرسه بر دوش ایشان بوده است :
...مجتهد متبحر بهتر از این آخوند دِه می داند که: تبذیر اگر "ملکه و رویه" کسی شود، "سفاهت" او ثابت و حکم وضعیِ ممنوع التصرف شدن در اموالش از سوی حاکم شرع بر او بار می شود.
ابن ابی الحدید و دینوری نوشته اند که امیر المومنین(ع) خواست عبدالله بن جعفر -پسر جعفر طیار و داماد خویش- را به سبب اسراف و تبذیر، از تصرف در اموالش منع کند.[استنادات به اقوال فقهاء دراینباره در این گزیده قلم گرفته شد]
در مرقومه جناب آقای آملی آمده: "ایشان [مدیرمدرسه] بعد از مدتی گفت یکی از آشنایان ما که مسجد و ساختمان های "مشابهی" ساخته است،حاضر است ساختمان مدرسه را به عهده بگیرد...".
اگر این مساجد و ساختمان های مشابه، شباهت در مصرف تبذیری مال است (مثل این مدرسه)؛ بعید نیست حکم وضعی بر او بار و ایشان به عنوان حاکم شرع موظف بوده آن فرد را ممنوع التصرف کند؛ تا از مصرف اموال در مصارف تبذیری بازداشته شود و دیگر مسجدومدرسه ای غیرلایق به حال فقه
و مذهب تشیع نسازد!
آیا "من هیچ دخالتی نمی کنم"؛ جواب قانع کننده ای در قبال این تکلیف محتمل است؟!
📝 محسن قنبریان/عیدغدیر ۱۴۴۰هق/۲۹ مرداد۱۳۹٨ش
🔴آنان که حوصله خواندن دارند واهل تحقیق حتما یادداشت کامل را ملاحظه کنند.
☑️
@m_ghanbarian