پدرم گفت که دنیا گول است خانه‌ای غرق گُل‌ومنگول است در دلش درد بزرگی دارد ظاهراً هر که خوش‌وشنگول است سر هر کس به چرایی گرم است هر کسی هم به کسی مشغول است پدرم گفت که ترک لذت لذتش بیشتر از معمول است از بهشت آمده هر بار سبک بار کج آفت کتف‌وکول است پدرم خواست نباشم بذری که ندارد بر و بی‌محصول است برد مدرسه مرا یادم داد آنچه از علم و عمل معمول است پدرم گفت به من: هر آدم پای اعمال خودش مسئول است خواست پر باز کنم از این تن که به اندازهٔ یک سلول است گفت یک پول نخواهد ارزید هر کسی بی‌هنر و بی‌پول است پای دیوار بنایی نوساز گفت قرآن و خدا شاقول است گفت اگر بی‌هنروعرضه شوی عمر تو عرض ندارد، طول است! درس‌هایی که پدر یادم داد هر که شاگرد پدر شد فول است پدرم رفته ولی مزرعه‌ای که به پا کرده پر از محصول است پای هر تخته سیاه او هر روز پی حل‌کردن یک مجهول است! کانال اشعار خانم مقدم: https://eitaa.com/behjatf