eitaa logo
شعرهای بهجت فروغی مقدم
211 دنبال‌کننده
120 عکس
79 ویدیو
2 فایل
شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه خوب تا سحر شب زنده داری‌ها گذشت روزه داری ها گذشت‌و روزه خواری‌ها گذشت...
۱۱ فروردین
اگرچه طاقت تنهایی و فراق ندارد مصمم است که راهی بجز طلاق ندارد زن صبور که حتی برای گریه پنهان میان خانه آن مرد یک اتاق ندارد به نان نسیه شب و روز او گذشته وجزغم غذای نقدتری بر سر اجاق ندارد زن صبور که در چکه چکه چکه باران نگفته است چرا این اتاق طاق ندارد به راه آخر خود فکر می کند، به جدایی به این که ماه شبش هیچ جز محاق ندارد رسیده مرد، گلی چیده از کناره جویی برای زن که به شدت دل و دماغ ندارد زن و گل و چمدان رو به سوی خانه می‌آیند که برکه تاب تپیدن به باتلاق ندارد!
۱۲ فروردین
گشتم و گشتم، به دنبال شبم روزی نبود در دل تنهایی.ام شمع شب افروزی نبود خط دستان مرا کف‌بین پیری خواند و گفت: در کتاب کهنه فال تو نوروزی نبود پیرهن‌ها پاره کردم تا بفهمم روزی‌ام جز همین پیراهن بختی که می‌دوزی نبود گرچه من درهم‌کشیدم چهره را با اخم و تَخم بر لب آیینه جز لبخند مرموزی نبود بهتر از درد سر خودکار در انگشتهام در پی تکرار مشق شب، خودآموزی نبود من "سزای هر سر خاری که خوردم، دیده‌ام*" زندگی آنقدر هم آش دهن‌سوزی نبود! *پدرم که رحمت خدا بر او باد این مصراع را به من یاد داد.
۱۲ فروردین
هدایت شده از فرصت سده
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آفرین به این بانوی هموطن که کلاهبرداری شیطان را فهمیده ولی بعضی ها نمیفهمند کاش برخی مسئولان ما یک هزارم درک و فهم و شناخت و قدرت تحلیل این خانم هموطن رو‌ داشتند . 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 📌 منبع جدیدترین اخبار شهرستان @Forsat_sedeh
۱۷ فروردین
پس از درآمدن از برف بهمنی سنگین رسیده ایم به فصل بهار و فروردین رسیده ایم به جشن شکوفه های سپید به میهمانی پر شور سبزه‌ای نمکین برای شستن گرد و غبار راه سفر درخت ریخته در جوی جامه چرکین سلام جشن طبیعت، سلام فصل بهار سلام باد صبایِ بهار در خورجین! خوش است خوردن صبحانه در هوای بهار کنار سوسن و سوری و سنبل و نسرین خوش است خوردن صبحانه با گل سرخی که با تبسم خود کرده باغ را تزیین خوشم به خاطره‌های خوشی که در خاطر کنار نان و پنیر است و چاییِ شیرین! خوشم به خاطر آن باغ، آن اتاق و اجاق که با بهار خوش کودکی شده است عجین چه خاطرات خوشی دارم از هوای بهار چه خاطراتی از آن باغ های عطر آگین! اتاق کاهگلی، باغ، مادر و پدرم اجاق و چای ذغالیِ نسبتا سنگین زمین پر چمن پشت باغ، جوشش آب میان سینه مکینه* پای یک پَرچین شکوفه های گلابی، شکوفه های هلو که شاخه شاخه رسیده به خوشه پروین شکوفه های سپیدی که گردنم انداخت در آن بهار جوانی جواهری سیمین چه خاطرات خوشی ، خط یادگار پدر هنوز مانده به هر برگ دفتر تمرین پدر گذشت از آن کوچه باغ کاهگلی گذشت مادر و ما هم؛ ... اگر چه پاورچین... به یاد قصه سبزی که بافته است بهار هنوز بوی گُل تازه می دهد دفتین! *مکینه: آسیاب
۱۸ فروردین
آتش بس است،جنگ بس است و جنون بس است در شهر اگر کس است بگویید خون بس است!
۱۸ فروردین
در عمق نگاه آب آبی شده ای در شیشه انگور شرابی شده ای چشمم به جمال بی مثالت روشن! ای صبح دوباره آفتابی شده ای!
۲۰ فروردین
چرا برای تو از غربت و غروب بگویم منی که آمده ام شعرهای خوب بگویم منی که قول به خود داده ام برای جهانم ترانه های دل انگیز بی غروب بگویم اگر که راهی دریاست موج موج نگاهم چرا به ساحل آسایش از رسوب بگویم؟ به شکر آنکه برآورده باغِ لاله، برآنم که رازهای دل سنگ را به چوب بگویم خوشا دمی که گذارم سری به دامنت آنگاه تو از شمال بگویی، من از جنوب بگویم خوشا دمی که بیایی و شعر آمدنت را به قلب پر تپشم با بزن بکوب بگویم بیا که من ندهم بد به فکرهای دلم راه به من اجازه بده شعرهای خوب بگویم!
۲۰ فروردین
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ قالَ عليه‌السلام: مَا كُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ و درود خدا بر او، فرمود: هر فريب خورده را سرزنش نتوان كرد ➖➖➖➖➖ مهدی جهاندار @hey_hat @mehdi_jahandar
۲۴ فروردین
هدایت شده از گلچین شعر
دستت اگر به چیدن رؤیا نمی‌رسد زورت اگر که گاه به دنیا نمی‌رسد غمگین مشو که فاتح یک قلّه، بارها نزدیک قلّه می‌شود امّا نمی‌رسد در راه اگر‌چه صخره فراوان نشسته است جاری بمان؛ که برکه به دریا نمی‌رسد آن که به شوق دیدن سیمرغ می‌رود دلسرد اگر شود به تماشا نمی‌رسد امروز را به حسرت دیروز سر مکن جا مانده در گذشته، به فردا نمی‌رسد از خود مدد بخواه و به فریاد خود برس اینجا کسی به داد دل ما نمی‌رسد @golchine_sher
۲۴ فروردین
از پشت بام،از ناودان، از کوچه جاری شد آهسته،نم نم، ناگهان باران بهاری شد چک چک چکاند ابری فلاش دوربینش را دنیا همان عکسی که آن را دوست داری شد گرد و غبار کوچه ها را دست باران شست دیوارهای خانه ها آیینه کاری شد دستان خیس دختر همسایه در باران در پنجره، یک قاب عکس یادگاری شد وا کرد در باران کتاب دستهایش را برگی و اشکش در قنوت آهسته‌جاری شد از تق تق زیبای کفش دختر باران بی خواب دیشب تا سحر بام کناری شد بعد از عبور از خشکسال نا امیدی ها باران دوباره باعث امیدواری شد!
۲۴ فروردین
می رسد هر لحظه پیغام رفیقان شهید: با حسینی؟با حسینی؟با حسینی، یا یزید؟!
۲۴ فروردین