🔻دیانت در نسخۀ لیبرالهای مذهبی -۳
🖊مهدی جمشیدی
۱. روشن است که مهمترین فلسفۀ وجودیِ دولت اسلامی، «استقرار دین در جامعه» است و متدیّنان باید دولت را به خدمت غایات دینی بگمارند و اندیشۀ توحیدی را در لایۀ ساختاری و رسمی، تحقّق ببخشند. بااینحال، لیبرالهای مذهبی وقتی در قدرت قرار میگیرند، تکالیف حاکمیّتی خویش را در وجه عام و سختافزاری خلاصه میکنند و از اجرا و استقرار شریعت در جامعه پروا دارند. اینان در ظاهر، مدعی هستند که نباید دین را با تکیه بر زور و قهر و غلبه بر جامعه حاکم نمود و دین را دولتی کرد و مجال انتخاب و اختیار را از جامعه گرفت، اما این گزارهها، واقعی نیستند و پشتصحنۀ مواضع آنها را بیان نمیکند. حقیقت این است که لیبرالهای مذهبی معتقدند چون بخش عمدهای از جامعه، مایل به اجرای شریعت در جامعه نیست، دولت نباید خود را در برابر خواست اینان قرار بدهد و بدنۀ اجتماعیاش را دچار ریزش کند. ازاینرو، باید به بهانههای مختلف، شریعت را کنار بگذارد و جامعه را با انتخابهای فرهنگیاش رها کند. پس سخن نهانی و ناگفتۀ اینان، نگرانی از تقابل فرضیِ با جامعه و سوختن بدنۀ اجتماعیشان است، نه نحوه و کیفیّت اجرای شریعت در جامعه. بحث دربارۀ «روشها»، غلطانداز و بیراهه است و لیبرالهای مذهبی، در اصلِ «ارزشها» و امکان و ظرفیت اجتماعیِ تحقّقشان، تردید دارند. در واقع، میخواهند به نام دولت اسلامی بر جامعه حکومت کنند، اما از تحقّق اسلام در جامعه بگریزند. لیبرالهای مذهبی، دههها در قدرت بودند، اما هیچگاه روشها و سازوکارها و مسیرهایی که خود را متمایل به آنها نشان میدهند، دنبال نکردند و نشان ندادند که چگونه شریعت را در جامعه مستقر میکنند؛ بلکه برخلاف اقتضای ذاتیِ دولت اسلامی عمل کردند و به نیروها و جریانهای مسألهدار و انحرافی میدان دادند. سیاست فرهنگیِ لیبرالهای مذهبی، «تساهلوتسامح» است که به معنی رهاسازی جامعه از لحاظ فرهنگی و مجالدادن به هویّتهای معارض برای تسخیر جامعه است. دورۀ حاکمیّت لیبرالهای مذهبی در تجربۀ اصلاح و اعتدال، دوره نفوذ و رخنۀ فرهنگی بوده است، نه پیشروی فرهنگی در چهارچوب روشهای خلاقانه.
۲. لیبرالهای مذهبی، خواستههای فرهنگیِ جامعه را نمایندگی نمیکنند، بلکه خواستهها را تولید و به جامعه القاء میکنند و آنگاه مدعی میشوند که نگاه و رویکردشان، برآیند بخشی از جامعه است. مسأله نیز همین است که بخشهای مهمی از جامعه، دستخوش روایتپردازیها و مجعولات و تحریفهای لیبرالهای مذهبی شده و طوطیوار، گفتههای تلقینی آنها را تکرار میکند. اینکه آیتالله خامنهای با صراحت و گزندگی تمام، از نیروهای تجدّدی در سطح نخبگانی به عنوان «خواصِ جلّال» یاد کردند و آنها را تهدید عمده دانستند، به دلیل همین خصوصیّت اثرگذاریشان است. جامعۀ ایران به طور طبیعی و فطری، در مدار هویّتی خویش است و به راهی میرود که اقتضای تاریخ انقلابی است، اما در این میان، نیروهای تجدّدی با گفتارهای وسوسهانگیز و شبههافکن، جامعه را دچار تلاطم و بیثباتی میکنند و ارادۀ انقلابیِ جامعه را رقیق میسازند. دراینحال، جامعه احساس میکند که میخواهد و انتخاب کرده، اما حقیقت آن است که بهصورت ناخودآگاه، به بازیچۀ لیبرالهای مذهبی فروکاهیده شده و مطالبۀ ساختارشکنانه و تجدّدی آنها را تکرار میکند. بهاینترتیب، اگر بگوییم که بخش عمدۀ مسأله، «بازی روایی» و «ساختشکنی ذهنی» است، سخنی به گزاف نگفتهایم. جریان تحریف، ذائقهیابی نمیکند و در پی شناسایی ارادۀ جامعه نیست، بلکه در طول دهههای گذشته، همواره کوشیده که به جامعه، خط و جهت تجدّدی بدهد و در برابر گفتمان اسلامی و انقلابی، دکان بگشاید و معارضه کند.
۳. در مقابل، ما نیز باید به سراغ «مبادیِ تفکّرِ معارض» رفته و ریشهها و سرچشمههای فتنههای روایی و هویّتی را شناسایی کنیم. علتالعلل، خواص جلّال هستند و اگر در همان ابتدای روایتپردازیهای معارض، فعّال و صریح در میدان باشیم و واسازی و مقابله و منهدم کنیم، ارادههای تجدّدی در عمق جامعه نفوذ نمیکنند و کار بر ما دشوار نمیشود. به بیان استاد مطهری، تجربههای تاریخی نشان میدهند که همواره، فساد و تباهی و انحراف، از لایۀ بالایی جامعه به تودهها و عامّه راه یافته است. این سرآمدان و شهرهگان سیاسی و فکری هستند که بر اراده و خواست جامعه اثر میگذارند و بنیانهای تفکّر انقلابی را در ذهنیّت جامعه، متزلزل میسازند. ما اکنون در مرحلۀ «بازسازی انقلابیِ ساختارِ ذهنیِ جامعه» قرار داریم و باید برای این کلانمسأله، چارهاندیشی کنیم؛ درحالیکه قدرت در اختیار لیبرالهای مذهبی قرار گرفته و ازاینجهت، با چالش مواجه شدهایم. باید عرصۀ عمومی را دریافت و تحوّل را از جامعه آغاز کرد، اما در عین حال، باید خاستگاههای تولید بحرانِ هویّتی را نقطهزنی کرد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60