🥀 دو تا دستم دو تا رود خروشان است و خونینم گرفتم روی آتش دست‌هایم را که غمگینم چه طفلان عزیزی را به قربانگاه آوردم شهادت‌نامه‌ی یحیای ناکام است آیینم مرا از کودکان مرده بر دامن نترسانی که من هم‌زادِ شیرِ سینه‌ی گرم فلسطینم میان سینه‌ی زخمی دلم خون است و می‌دانم که از بارِ غمِ سنگین اسماعیل سنگینم برای مادران مصر و کنعان تازگی دارد که فرعون و قشونش بگذرد از جان شیرینم زمانی مادر موسی کلیم‌الله و حالا من دل و جان می‌گذارم بر سر پیمان دیرینم مرا عهدی‌ست با جانان که تا جان در بدن دارم بگیرم دست بر گهواره و از پای ننشینم @shaeranehowzavi