• ◾️ بدهی اميرالمؤمنين! ▪️تو کوفه یه تاجری بود، به اسم ابوجعفر؛ ایشون یه اخلاق خوبی داشت؛ این که هروقت یکی از شیعیان ازش قرض می‌خواست، بدون چون و چرا بهش می‌داد، و به غلامش می‌گفت: - توی دفتر بنویس علی‌بن‌ابی‌طالب فلان مبلغ قرض گرفته. ▪️یه مدت گذشت و ابوجعفر ورشکست شد! دستور داد برن سراغ دفتری که قرض‌ها رو ثبت کرده بودن، اسم هرکس که از دنیا رفته بود رو خط بزنن و از کسانی که زنده بودن، بخوان که قرضشون رو پرداخت کنن. ▪️اما این کار هم ورشکستگی‌شو جبران نکرد!.. ▪️یه روز که جلوی خونه‌اش نشسته بود، یه رهگذر، با تمسخر بهش گفت: حالا اونی که به اسمش به مردم پول قرض می‌دادی (اميرالمؤمنين) کجاست؟ چرا کمکت نمی‌کنه؟! ▪️ابوجعفر خیلی از این حرف ناراحت شد و شب رو هم با همون ناراحتی خوابید... ▪️تو عالم رویا پیغمبر، امام حسن و امام حسین رو دید. پیامبر به امام حسن فرمودند: - حسن جان پدرت کجاست؟ اميرالمؤمنين فرمودند: - در خدمتم یا رسول‌الله. پیامبر فرمودند: - علی جان چرا طلب این مرد رو بهش نمیدی؟ اميرالمؤمنين فرمودند: - الان اومدم خدمتتون که پرداخت کنم. ▪️اميرالمؤمنين، یه کیسه سفید که داخلش هزار اشرفی بود دادن به دست ابوجعفر و فرمودن: - بیا ابوجعفر این مال توئه؛ از این به بعد هم هرکدوم از فرزندان من ازت قرض خواستن بهشون بده و خیالت راحت باشه که دیگه فقیر نمی‌شی.. ▪️ابوجعفر، وقتی از خواب بیدار شد، دید یه کیسه سفید، با هزار اشرفی تو دستشه! ▪️اونو به همسرش نشون داد؛ همسرش باناراحتی گفت: - اگه این پول حق مردمه و یه کلکی سوار کردی که اونو برای خودت برداری، از خدا بترس و ببر پسش بده! ▪️ابوجعفر جریان خواب رو تعریف کرد.. همسرش گفت: - اگه راست میگی برو دفتر حسابتو بیار! ▪️دفتر حساب‌ها رو که آوردن، دیدن هر قرضی که به اسم اميرالمؤمنين بود، مبلغش ناپدید شده.. _______ 📚 منبع: الروضه فی فضائل اميرالمؤمنين علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام/ ابن شاذان قمی/ ص ۲۷ 💠 @shagerde_ostad