عقد و عروسی
#زال و
#رودابه :
#مهراب به لشکر خود آرایش داد و با صدای طبل به استقبال
#سام رفت ... چنان میرفتند که انگار روز قیامت فرا رسیده است ....
وقتی مهراب به نزدیک سام رسید از اسب پایین امد و بر جهان پهلوانان آفرین کرد ... سپس با همراهی هم به کاخ مهراب رسیدند ... و باهم مشغول صحبت درباره روزگار و کشور و ....بودند
سپس
#سیندخت و کنیزانش هم به جمع انان پیوستند که در دست هر یک از کنیزان جامی شراب بود ... و بر سام آفرین خواندند ..
سام خندید و به سیندخت گفت « رودابه را کی به ما نشان میدهی ؟»
و سیندخت در پاسخ گفت « اگر دیدن آفتاب را میخواهی هدیه هایت کجاست؟»
سام هم گفت « هر هدیه ای میخواهی بگو تا بدهم »
سپس باهم به درون خانه زرین مهراب رفتند و سام رودابه ماه روی را دید و از زیبایی رودابه شگفت زده شد ...
سپس مهراب دستور داد تا رودابه و زال عقد کنند ...
آن دو را روی تخت نشاندند و بر سرشان عقیق و زبرجد ریختند و روی سر زال یک تاج و روی سر رودابه یک نیم تاج از گوهر گذاشتند...
سپس بسیار پول و ثروت به رودابه دادند و بعد از مراسم عقد همه به باغ مهراب رفتند و سه هفته جشن گرفتند و بزرگان کشور هم در جشن بودند ...
بعد از جشن سام نریمان به
#سیستان برگشت ...
بعد از یک ماه هم زال به همراه رودابه و مهراب و سیندخت به سوی سیستان رفتند ...
با شادی و خوشحال به سیستان رسیدند و سپس سه روز سام آنها را مهمان کرد و پس از آن سیندخت نزد رودابه در سیستان ماند و مهراب و لشکرش به کابل بازگشتند ...
سام هم پادشاهی زابل را به زال سپرد و گفت«
#منوچهر این پادشاهی را به من داد و حالا من زال میسپارم و خود کشور را از آشوب دشمنان به ویژه مازندرانی ها در امان میدارم »
سپس سام یکزخم به گرگساران رفت و زال بماند
@shah_nameh1