🌷 ✿﷽✿ 🌷
🔴
#حسینپسرغلامحسین
🥀 زندگینامه
#شهیدعارفمحمدحسینیوسفالهی
قسمت 7⃣4⃣
🌴 جزیره مینو
محمدحسین همیشه سعی داشت تا آن جا که امکان دارد بچهها را در زمینههای مختلف، کار آزموده کند و از هر فرصتی برای این کار استفاده می کرد. رانندگی یکی از مسائلی بود که ایشان خیلی روی آن تأکید داشت.
یادم است زمانی که در جزیرهی مینو بودیم، من تازه رانندگی یاد گرفته بودم. آن روز قرار بود تعدادی از بچه ها، از جمله محمدحسین به شهر بروند. مقرّ اطلاعات در جزیره بود. به همین خاطر یک نفر باید آنها را به شهر می رساند.
من تازه از مرخصی آمده بودم. محمد حسین رفت پیش راجی و از او خواست تا مرا برای رساندن بچه ها بفرستد. خیلی تعجب کردم، چون همان موقع چند نفر راننده در مقرّ بودند و قرار هم بود به شهر بروند ولی با این حال محمدحسین، مرا انتخاب کرد. خودش هم تا رسیدن به مقصد کنار دستم نشست. آنجا بود که متوجه منظورش شدم. در طول مسیر، نکات مختلف رانندگی را به من گوشزد میکرد و چون برای اولین بار بود که خارج از محدودهی همیشگی رانندگی میکردم، ترسم ریخت و اعتماد به نفس پیدا کردم. این یکی از روشهای آموزشی او بود. سعی میکرد بچهها روی پای خودشان بایستند و در عین حال نیروهای کارآمدتری برای جبهه ساخته شود.
ایشان در برخوردها و معاشرتهای معمول به مسائل کوچکی توجه میکرد که شاید خیلی از آنها برای ما پیش پا افتاده بود، اما با توجه به ظرافت و دقت نظری که داشت، هیچ چیز هرچند کوچک از نظرش پنهان نمیماند.
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم