🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل ششم..( قسمت اول )🌹🍃 🌷🕊بسم
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل ششم..( قسمت دوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 برادران گرجی و ... منطقه اي که کار ميشد در شرق دجله و داخل هورالهویزه قرار داشت. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است. قسمت خشکی که عرض آن بین هشت تا ده کیلومتر است، توسط دو هور آبگرفتگی بزرگ یعنی هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب احاطه شده. همچنین در وسط خشکی، رودخانهي دجله قرار دارد و جادهي العماره ـ بصره در غرب رودخانه واقع است. آبگرفتگی هور منطقه اي است تقریبًا همسطح دریا که نسبت به مناطق همجوار گودتر ميباشد و دارای روییدنیهای مختلف است. نیزار با ارتفاع بیش از دو متر که عمدتًا در جاهای عمیق ميروید. ارتفاع آن تا دو متر است. چوالن که در جاهای کم عمق ميروید و معمولا ارتفاع آن کمتر از نیم متر است. شناورهایی طبيعي هم به نام تَهل وجود داشت که ریشه ي آنها بیرون از آب بود. حرکت از بین آنها ممکن نبود. ویژگی دیگر تَهلها این بود که ثابت نبودند و اگر نیروها برای نشانه گذاری از آنها استفاده ميکردند، حتمًا گم ميشدند. به علت پوشش فشردهي سطح هور از نی، بردی و... تردد در آن، تنها از آبراه ها، نهرها و یا محل عبور حیوانات امکانپذیر بود. بچه ها مجبور بودند گاهی خودشان آبراه باز کنند، برای همین با دست، نیها را ميبریدند. جزایر مجنون در یک کیلومتری مرز ایران و عراق در داخل هورالهویزه قرار دارد و از شمال به جنوب کشیده شده. جزیرهي جنوبی مجنون به خشکی متصل است و از جزیرهي شمالی بزرگتر است. هور یک آبراه باز و آزاد نبود. معابر عبوری خاصی داشت؛ معابری بسیار شبیه هم، اما ... ممکن بود دو معبر همشکل و هم ِ قیافه اما با دو عمق متفاوت. یکی به گل بخورد و یکی معبر واقعی باشد. ابزار عبور از هور هم عمومی نبود. حداکثر عمق آب در مواقع طغیان رودخانه ها به هشت متر ميرسید، ولی کرانه های شرقی به خاطر شیب ملایم آن کمترین عمق را داشت. در کنار همه ي موانع و مشکلات، کنار آمدن با طبیعت آرام و در عین حال رمزآلود هور کار آسانی نبود. زمانی که کنارش میایستادیم و از دور به نیزارها و مردابهایش چشم ميدوختیم باورمان نميشد که درونش آنقدر سنگین و غیر قابل تحمل باشد. زندگی کردن در این مرداب فقط برای بوميهایی که از ابتدا ساکن آن بودند قابل تحمل بود. روزها و شبهایش سخت ميگذشت خصوصًا برای نیروهای شناسایی که باید شبها در دل مردابی ميرفتند که بوی تعفنش همه ي مشامشان را پر ميکرد و هوای شرجیاش سنگین و نفسگیر بود. گاهی همه ي تنمان یکدفعه به خارش و سوزش ميافتاد و جوشهای چرکی ميزد. هر چه ميگشتیم دلیلش را پیدا نميکردیم، مدتی که گذشت فهمیدیم اینجا پر است از حشرههایی که ميگزند بیآنکه دیده شوند! تازه در آن وضعیت، باید دائمًا مراقب دشمن هم ميبودیم تا سر و صدا به پا نشود! بعضی وقتها آنقدر هوا گرم و نفسگیر ميشد که تحملش طاقتفرسا بود. بچه ها وقتی از شناسایی بر ميگشتند پوست بدنشان تکه تکه بلند ميشد. با قایق موتوری نميشد از یک طرف به طرف دیگر هور برویم. نباید سر و صدایی به وجود ميآمد. ضمن اینکه همه جای هور عمق یکسانی نداشت. باید بزرگ پرصدا بودند. باید از بلمهای کوچک از بلم استفاده ميکردیم. که صدایی نداشتند استفاده ميکردیم و با پارو، نیها را کنار ميزدیم. خریدن بلم برای کار در هور مشکلات خودش را داشت. به غیر از آنکه سوار شدن در آن مهارت خاصی ميطلبید، بلمهایی که برای شناسایی درونمرزی ميخریدیم با بلمهایی که برای شناسایی برون مرزی خریداری ميشد متفاوت بود. برای بیرون از مرز خودمان، بلم بصری ميخریدیم که هزینه اش هم بالا در ميآمد. زمانی که وارد خاک عراق ميشدیم روی شکم ميخوابیدیم و با دستپارو ميزدیم. به این صورت توسط دشمن دیده نميشدیم حتی اگر از دوربین استفاده ميکردند نميتوانستند ما را ببینند. چون از دور، آب هور و بلم یکسان دیده ميشد. با آن شرایط، چندین ماه در سکوت، در هور کار کردیم. بدون آنکه کمترین ظنی برای عراقیها ایجاد شود. نزدیک به چهارصد شناسایی درون و بیرون مرزی انجام گرفت. وقتی فرماندهان نظامی دشمن در نقشهي پدافندی خودشان روی زمین نگاه ميکردند، منطقهي هور را منطقهاي فاقد قابلیت تهاجمی برای نیروهای ایرانی ميدیدند. همچنین نوع عملکرد حاج علی هاشمی در شناسایی طوری بود که این تحلیل عراقیها تا لحظه آخر عوض نشد! درحالیکه کار گستردهاي در هور توسط بچه ها انجام ميشد.گاهی چند روز کار شناسایی طول ميکشید، پس باید شیوه ي زندگی درهور و روی بلم را هم یاد ميگرفتیم. هیچ کدام فکر نميکردیم که گذرمان به این منطقه برسیم. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---