🌱❤️🌱❤️🌱 ❤️🥀 🌱 (۳) ✨سه سال از شروع زندگی‌مان گذشته بود که یک‌ روز سربازی از طرف سپاهِ دانش (۱) برای آموزش آمد توی روستای‌مان. ▪️ماه محرم سال ۴۱ بود. بعد از نماز توی مسجد روستا سینه‌زنی داشتیم. من باسواد بودم و چندتایی کتاب درباره عاشورا خوانده بودم. دلم می‌خواست درباره قیام امام‌حسین (ع) با مردم حرف بزنم. 🍃بعد از سینه‌زنی برای مردم سخنرانی کردم. همان سرباز به پاسگاه گزارش کرد و صبح فردا فرستادند دنبالم. 👮‍♂رئیس پاسگاه از اقوام پدرم بود. سربسته حالی‌ام کرد که اگر از آن روستا و آن شهر نروم، دستگیرم می‌کنند و معلوم نیست تا کی باید توی زندان بمانم. ✔️بی‌آن که وسایلی برداریم، حوریه‌سادات را بردم خانه پدرش و جریان را برای آقاسیدعلی گفتم. روحیه‌اش را می‌شناختم. شبیه من فکر می‌کرد. پشتم درآمد و خیالم را راحت کرد که کار درستی کرده‌ام. ادامه دارد... ✍در محضر پدر معزز 🖥جنت فکه ------------------------- ۱) سپاه دانش نام یک نهاد آموزش‌دهنده در دوره شاه ملعون محمدرضا شاه پهلوی و نخست وزیری اسدالله علم بود. @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹 🌱❤️🥀🌱❤️🥀🌱❤️🥀🌱❤️🌱