🕊 روایت شهادت روحانی فدائی حرم، قسمت بیست و هشتم 🍃بعد از ظهر لارا و یارا به همراه روان آمدند پیش مان. لارا گفت که دیروز از مدل حجاب ما خیلی خوشش آمده. یکی از روسری هایم را برایش آوردم تا امتحان کند. وقتی آن را سر کرد، ظاهرش زمین تا آسمان تفاوت کرد. معصوم تر به نظر می آمد. یارا هم با اینکه تمایلی به حجاب نداشت اما از دیدن این صحنه به وجد آمد و او هم آن را امتحان کرد. با اینکه تبلیغات دنیای کفر در آن منطقه بسیار قوی بود و از تمام نیروها و امکانات برای سرگرم شدن مردم به دنیا و امور مادی استفاده می شد، اما احساس می کردم عطش خاصی نسبت به دین و حقیقت معنوی آن وجود دارد. انگار فطرتشان بدنبال گمشده ای باشد و حالا نشانه ای از آن می بینند. 🍃وقتی محمدآقا را درباره اشتیاق لارا به حجاب در جریان گذاشتم و از او راهنمایی خواستم، بعد از اینکه مرا کلی تشویق کرد برایم گفت در مدتی که آنجا فعالیت می کرده متوجه این امر شده و سعی کرده بصورت غیر مستقیم، مسیر درست را به کسانی که به دنبالش هستند، نشان دهد. من که احساس تکلیف کرده بودم، دوست داشتم در این میان سهم کوچکی داشته باشم. برایم گفت که از دوستانه ترین راه وارد شوم و کم کم ارتباطم را با آن ها محکم کنم. من هم تصمیم گرفتم تا جایی که می توانم در اینباره کوتاهی نکنم. ادامه دارد.‌‌‌.. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊