گزارشی که پیش رو دارید بر اساس فراخوان پرسش از صاحبنظران حوزه تاریخ شفاهی شکل گرفت. در آن از نگاه دو کارشناس، سعید علامیان و علی ططری به موضوع مطرح شده در یکی از پرسشها با عنوان «تفاوت خاطره مکتوب با تاریخ شفاهی» پاسخ داده شده است. این نظرات را در ادامه میخوانید.
👇👇👇👇👇
«تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی؛ روش یکسان و دستورالعمل متفاوت»
خاطره و تاریخ شفاهی ظاهری نزدیک به هم، اما متفاوت دارند و در برگیرنده مباحثی هستند که به گفته صاحبنظران این حوزهها از فقر مباحث نظری و علمی رنج میبرند و ملاک و معیارهای مناسب و علمی برای تعریف و تمیز دادن از هم ندارند. علی ططری، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس شورای اسلامی دلیل این مسئله را نزدیک بودن روش کار خاطره شفاهی و تاریخ شفاهی میداند و در تعریف خاطره مکتوب اینگونه عنوان میکند: خاطره مکتوب، اسمش با خودش است؛ در این حوزه، یک فرد سابقه تاریخی یا رخداد زندگیاش را مکتوب یا ضبط میکند. در اینجا صرفاً یک فرد است که وقایع شخصی را مطرح میکند، اما در تاریخ شفاهی برای نگارش اثر یک فرایند مشخص طی میشود که بخشی از آن تحقیق و پژوهش است. هر چند در ثبت خاطرات هم تحقیق صورت میگیرد، اما تولید تاریخ شفاهی یک واقعه، بر اساس گفتوگو با مجموعهای از افراد که شاهدان و گواهان آن ماجرا یا واقعه بودهاند، انجام میشود.
وی ادامه میدهد: در تاریخ شفاهی قبل از انجام گفتوگوها، پژوهش صورت میگیرد تا مؤلف به ماجرا اشراف پیدا کند و آن را با اسناد و منابع دیگر تطبیق دهد. با وجود این تفاوتها هنوز شاهد هستیم که به دلیل نزدیک بودن خاطره و تاریخ شفاهی، پژوهشگر تمایز و تفاوتی میان این دو قائل نمیشود، در حالی که اصول و روش آنها متفاوت است. خاطره، حافظه یک فرد از جامعه و تاریخ شفاهی حافظه جمعی است. هر دو این موارد با مصاحبه انجام میشوند، اما خاطرات مکتوب، شخص محور است و در تاریخ شفاهی وقایع، رخدادها، محیط جغرافیایی و دیگر موارد با نظارت پژوهشگر بررسی و ثبت میشوند. در واقع، روش کار یکی است، اما دستورالعمل متفاوت است.
نبودِ تعاریف دقیق و مشخص نبودن تفاوتها میان تاریخ شفاهی و خاطرهنویسی به مسئله نبودِ تئوری باز میگردد که ططری در توضیح آن گفت: متأسفانه چالشهایی جدی در مباحث نظری تاریخ شفاهی داریم. تاکنون ۱۲ همایش توسط انجمن تاریخشفاهی ایران در حوزههای مختلف همچون تدوین، تحقیق، آموزش و نحوه مصاحبه برگزار شده است، اما در حوزه نظریهپردازی کمکاری کردهایم و این باعث شده است تا از بحث تئوری خارج نشویم. البته بحث ضعف در تئوری تنها منوط به تاریخشفاهی به عنوان یک علم نوپا نیست. ما در علوم سیاسی هم همین مشکل را داریم و از سال ۱۳۱۱ که علوم سیاسی در ایران تأسیس شد هنوز نتوانستهایم به نظریهپردازی در علوم سیاسی برسیم و آنچه میبینیم، عمدتاً مقالات ترجمه شده کشورهای غربی است که با موقعیت زمانی و مکانی ما جور درنمیآید.
ططری درباره اینکه چگونه میتوان این مشکل را در حوزه تاریخ شفاهی حل کرد افزود: با یک کار خطی نمیتوان در این مسیر جلو رفت، بلکه انجام این امور به برنامهریزی و مطرح شدن آنها در مجامع دانشگاهی نیاز دارد، زیرا هنوز دانشگاههای ما تاریخ شفاهی را به عنوان یک روش علمی نمیشناسند.
وی در ادامه به برگزاری همایشها در حوزه تاریخ شفاهی اشاره کرد و گفت: سالانه همایشهای بسیاری در این زمینه برگزار میشود، اما مهم آن است که چقدر این همایشها به اشتراک گذاشته و به جامعه تزریق میشوند. همایشها بسیار نامرتب برگزار میشوند. در واقع دولتی شدنِ خیلی از مباحث علمی مانند تاریخ شفاهی باعث شده است به کلیّتِ کار آسیب وارد شود. وقتی دولت بودجه داشته باشد، اعتبار خوبی در اختیار پژوهشگران قرار میگیرد و شروع به کار میکنند. وقتی هم که بودجه کم میشود کارها نیمهکاره باقی میمانند؛ پژوهشگر هم کار را رها میکند و به سراغ کار دیگری میرود. تئوریپردازی حاصل یک فرایند و پروسه است تا از آن علم بیرون بیاید. وقتی توجه به این امر در کشور متولی ندارد، نظریه و تئوری هم شکل نخواهد گرفت.
#تاریخ_شفاهی
@shahid_ketabi