۹۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍   2⃣بخش دوم 🔸️محبت شهید به برادران   👤محمدصادق صبوریان : بعد از نماز صبح، گوشی همراهم را دستم گرفتم. مشغول نگاه کردن کلیپ‌ها بودم که به‌طور اتفاقی یک کلیپ از شهید دانشگر را دیدم. برادر پاکار، همکار و هم‌رزم شهید، می‌گفت: «یه جوان ۱۷ یا ۱۸ ساله دهۀ اول محرم نیت می‌کنه که هر شب سر مزار عباس بره. شب تاسوعا به‌دلایلى نمی‌تونه برِه. همون شب عباس می‌آد به خوابش بهش می‌گه رفیق، دیشب نیومدی! توى عالم خواب یه پیشونی‌بند مشکی هم روى پیشونى عباس بسته شده بوده که کلمه یا حسین به‌رنگ قرمز روش نوشته شده بود. اون جوون صبح زود از خواب بیدار می‌شه و می‌ره سر مزار عباس و می‌بینه همون سربند پیشونی روى مزار عباسه و برش می‌داره.» این ماجرا را که شنیدم، دلم شکست. با خودم گفتم: خوش به حالش! یه شب پیش عباس نرفت، عباس خودش اومد سراغش... 📗 ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯