۱۴۵
✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍
2⃣بخش دوم
🔸️محبت شهید به برادران
👤آقای بختیاری
داستان آشنا شدن من با عباس از این قرار است که یک روز پسرم گفت از استاد رائفیپور شنیده که این شهید خیلی به دوستانش محبت دارد. اسمش را پرسیدم.
نام شهید عباس دانشگر رو توی فضای مجازی جستوجو کردم. زندگینامهش رو خوندم. برای خودم متأسف شدم که چند سال که ایشون شهید شدن و من اصلاً اسمش هم به گوشم نخورده بود.»
مشکل خیلی بزرگی داشتم. آبرویم در خطر بود. برای همین، شب اصلاً خوابم نبرد. بلند شدم، وضو گرفتم، سجاده را داخل راهرو پهن کردم تا صدای گریهام بقیه را اذیت نکند. با خدا و ائمۀ اطهار(علیهمالسلام) خیلی درددل کردم و بعد، با عباس حرف زدم. گفتم: «وساطت کن مشکلم حل بشه.» نماز شب را خوندم و ثواب نمازم را به عباس هدیه کردم و خوابیدم.
صبح، بعد از بیدار شدن از خواب تا گوشیام را نگاه کردم، انگار برق سهفاز گرفته باشدم، متوجه شدم مشکلم بهزودی حل میشود. هنوز هم توی شوک هستم که چطوری این مشکل حل میشود. از آن روز بهبعد، شهید عباس را با جان و دل دوست دارم و او را عباسجان صدا میکنم. برایش خیرات میدهم و در تمام اعمال مستحبیام ازجمله نماز شب یادش میکنم.
📗
#ادامه_دارد
#کتاب
#رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮
@shahiddaneshgar
╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯