منصور کیه؟ |سید رضا متولی
اشک تو چشم های آنها حلقه زده بود. یکی گفت حاج آقا من اهل بروجردم، دیگری گفت من اهل همدانم و... هر کدام از شهری بودند. یکی از آنها ادامه داد: همه ما در یک خوابگاه ساکنیم، که ساختمانی چند طبقه و اجاره ای است. مالک خوابگاه چندین بار به دانشگاه اخطار داده بود که من این ساختمان را می خواهم، دانشگاه هم اهمیت نداده بود. روز چهار شنبه ای بود که صاحب خانه با حکم تخلیه و مأمور آمد خوابگاه و شروع کرد به سر و صدا کردن که زودتر باید اینجا را تخلیه کنید.
ادامه دارد...
#آرزوی_فرمانده
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق