7⃣1⃣9⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰
#هادی_دلها
🌺ایام
#فتنه ۸۸ بود. با هم رفتیم مقابل درب
#دانشگاه. همون موقع جسارت به
#رهبری زیاد شد.
🌼هادی از موتور پیاده شد. دیگه نتونست طاقت بیاره. چشماش پر اشك بود. به اعتقاداتش جسارت شده بود و نتونست تحمل كند.
🌸رفت سمت درب اصلی دانشگاه.
من همينطور داد مي زدم: هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چيكار كني؟ هادي ... هادي ...
🌺يكباره آماج سنگ ها قرار گرفت. همين كه به درب دانشگاه نزديك شد يك پاره آجر، محكم به صورت هادي و زير چشم او اصابت كرد.
🌼از شدت ضربه ای كه به صورتش خورد، نمي تونست روي پاش وایسه. هر طور بود در زير باراني از
#سنگ و
#چوب هادي را به عقب آوردم.
🌸تمام صورت و لباسش غرق خون بود. سريع او را به
#بیمارستان منتقل کردیم. چند روزی بستری بود.
🔴👈شدت این ضربه باعث شد که گونه او شکافته شد و تا زمان
#شهادت، وقتی هادي لبخند می زد، جای این زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
🌷
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh