💔
بیماری واگیردار در جنگ
شاید تا بحال در خاطرات دفاع مقدس، چیزی درباره بیماری های واگیردار نخوانده باشید؛ خب حالا خواهید خواند.
در طول مدتی که در جبهه بودم، دو بار با بیماری واگیردار مواجه شدم.
تابستان 1363 لشکر 27 در اردوگاهی در استان خوزستان 10 کیلومتری شهر بستان مستقر بود. در کنار اردوگاه، "رود سابله" که آبش بسیار گرفته و گل آلود بود، قرار داشت. به خاطر گرمای شدید، نیروها به همان رودخانه گل آلود پناه برده، تنی به آب می زدند و شنا می کردند.
چند روز بعد، بدن همه شروع کرد به خارش های شدید و به دنبال آن جوشهای چرکی که هر روز بزرگ تر می شدند.
درحالی که روی ساق دست من جوش بزرگی زد، سهراب شانس خوبی نداشت و درست وسط پیشانی اش جوش بزرگی زد.
آن طور که گفتند آب رود شدیدا آلوده بوده و بیماری سالک اکثر نیروها را درگیر کرده بود. درمان آن بسیار سخت بود.
تابستان 1365 در منطقه مهران عملیات کربلای 1 برای آزادی شهر مهران انجام شد.
چند تا از گردان ها در کنار "رودخانه گاوی" در میان کوههای مشرف بر جاده دهلران مستقر بودند.
بعد از عملیات که نیروها را به پادگان دوکوهه آوردند، متوجه شدند همه آنهایی که در رودخانه گاوی شنا کرده بودند، بیماری گال گرفته اند. از شانسم من آنجا شنا نکردم.
همه آنهایی را که گال گرفته بودند، چند روز در سالنی بزرگ قرنطینه کردند و بجز امدادگران و پزشکان هیچکس حق نداشت به آنها نزدیک شود.
همه بیماران که مدام روی تخت خوابیده بودند، فقط لباس زیر بر تن داشتند. هر روز باید لباسهای آنها را تعویض کرده و در آتش می سوزاندند.
وقتی سراغ کسی را می گرفتیم با این پاسخ خنده دار مواجه می شدیم:
"رفته توی سولۀ گاوی ها!"
که منظور بیماران رودخانه گاوی بود.
دو هفته ای طول کشید تا حال بیماران خوب شد و به جمع رزمندگان بازگشتند.
تا امروز، اصلا به یاد پزشکان و پرستاران و امدادگران و نیروهای تدارکات که وظیفه پشتیبانی و تامین آذوقه و لباس بیماران را داشتند، نیفتاده بودم!
اجرشان با خدای شهیدان
حمید داودآبادی
12 اسفند 1398
@hdavodabadi
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕
@aah3noghte💕