شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_نود_و_پنج ما با شما هستیم (محم
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨ 

  

من شهید می شوم
(محمدهادی یوسف اللهی)


یادم است یک بار با محمدحسین در گلزار شهدا بودیم. او یک به یک قبر های دوستان شهیدش را نشان می داد و خاطرات مختلفی از آن ها نقل می کرد.


همین طور که میان  ها می گشتیم، یک مرتبه محمدحسین ایستاد. رو به من کرد و گفت :«هادی! می خواهم چیزی بهت بگویم.» 
گفتم :«خب بگو!»


گفت :«من  می شوم و مرا توی این ردیف دوم خاک می کنند.» 🥀
من آن روز متوجه نبودم و نفهمیدم که محمدحسین چه می 
گوید. حدود دو سال بعد از شهادتش ، وقتی به  قبرش رفته بودم، یک مرتبه یاد حرف آن روز افتادم.

دیدم قبرش دقیقا همان نقطه ای است که اشاره کرده بود.
با توجه به  اینکه انتخاب محل دفن شهدا در اختیار خانواده هایشان نبود و بنیاد شهید طبق نقشه و برنامه ای که داشت، قبرها را تعیین می کرد، خیلی بود که پیش بینی محمدحسین کاملا درست از آب درآمد👌




... 
...



💞 @aah3noghte💞