اي يکّه‌سوار شرف، اي مردتر از مرد! بالايي من! روح تو در خاک چه مي‌کرد؟ مي‌گفت برو، عشق چنين گفت که بشتاب مي‌گفت بمان، عقل چنين گفت که برگرد ديروز يکي بوديم با هم، ولي امروز تو نورتر از نوري و من گردتر از گرد يک روز اگر از من و عشق تو بپرسند پيغمبرتان کيست؟ بگو درد، بگو درد اي سرخ تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز آن سوي، درختان همه زردند، همه زرد اي دست و زبان شهدا، هيچ زباني چون حنجره‌ات داغ مرا تازه نمي کرد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast