@shere_aeini جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی تر شد خانه ی سوخته را بار دگر سوزاندند باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین پشتشان آه فقط ناله یِ من مادر شد دست من بسته و از داغِ غمت اُفتادم یادِ دستت که به دنبالِ علی پرپر شد یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر بین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد گوشواره، گُلِ سر رفت زِ یادش اما در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini