معرفی مرحوم حاج حبیب الله شاکر ، استان
#مازندارن شهر
#آمل :
🔻مرحوم حاج شاکر از قدیمی ترین شاگردان عرفانی علامه حسن زاده املی و از اهل معنا آمل بودند.
حاج حبیبالله شاکر (اَسکی) از شاعران و حکمای سرشناس معاصر شهرستان آمل است که مردم این شهر خاطره شهردار بودن او را در اوایل دهه ۴۰ شمسی با نیکی به یاد میآورند.
حاج شاکر از طایفه اسک آمل بود. پیرمردی وارسته که تحصیلات آکادمیک نداشت. خودجوش اشعاری می سرود و استعداد و ذوق شاعری عجیبی داشت.
از ایشان حدود چهار هزار شعر به جا مانده که اکثرا در مدح و منقبت اهل بیت علیهم السلام می باشد...
📚مجموعه اشعار حاج حبیبالله شاکر، حکیم آملی در قالب دیوان «شاکرنامه» با تصحیح و تدوین محمدرضا قنبری و کوشش سیروس (خشایار) شاکر پس از 45سال از درگذشت ایشان، به چاپ رسیده است؛ این دیوان ۱۰۶۴ صفحهای در شش دفتر مرتبط با موضوع خداشناسی، احادیث و ستایش بزرگان دین است؛ این دفترها عبارتند از: کتاب پیامبر (ص)، کتاب علی (ع)، کتاب حسین (ع)، کتاب اباذر (ره)، کتاب مواعظ و حکایات، اخوانیات و مطایبات...
بخش مهمی از زندگی حاج شاکر، صرفِ به نظم درآوردن نهجالبلاغه و شرح عارفانه زندگی یاران امام حسین(ع) شده است.
مدار همه سرودههای دیوان شاکرنامه، حِکمی و تعلیمی است و با پشتوانهای از آیات قرآن و احادیث و تاریخ اسلام به دنبال رهنمود و رهگشایی برای جوامع انسانی است.
«مرحوم شاکر در قالب مثنوی بهتر و بیشتر داد سخن داده است؛ بهویژه در مثنوی درخشان «سرگذشت» این جنبه از شعر به نحو بارزتری رخ مینماید. مثنویهای شاعر بسیار روان و تاثیرگذار است.»
💠 خاطره ای مربوط به نزدیک 50 سال قبل؛
روزی مرحوم حاج حبیب الله شاکر(رحمه الله علیه) به منزل اُستاد علامه حسن زاده (حفظه الله) می روند و بعد از احوالپرسی، اُستاد حسن زاده چهره آن مرحوم را گرفته و حالشان را منقلب می بینند. علّت را می پرسند و می فرمایند؛ حالِ شما طبیعی نیست...
آقای شاکر می گوید؛
آقا ! آمدم حافظ را هجو کنم!
حضرت علامه گفتند؛
چرا !؟ جُرمشان چیست!؟
مرحوم شاکر می گوید؛
جرمش این است که در اشعارش «مِیِ سه ساله و... چارده ساله و باده و...» را ذکر کرده و جوانان شهر -به واسطه اشعار حافظ- کَجروی کرده و دست به مِیخوری زده و می گویند «حافظ هم مِی می خورد»! و اشعار و ابیات وی را مستمسک قرار می دهند.
حضرت علامه تأمّلی کرده و می گویند؛
آقای شاکر!
شما حاج ملّا هادی سبزواری را می شناسید یا نه ؟
حاج شاکر می گوید؛
بله از علمای بزرگ اسلام بود.
اُستاد حسن زاده مجدّداً تأکید می کنند؛
مطمئن باشم (که می شناسی) ؟
آن مرحوم (با اطمینان خاطر) می گوید؛
بله
علامه حسن زاده می فرمایند؛
(آثار و) کتاب هایش را خوانده ای؟
مرحوم شاکر باز هم تأیید می کند.
سپس اُستاد حسن زاده می گویند؛
آقای شاکر!
مرحوم حاج ملا هادی سبزواری می فرماید؛
(هزاران آفرین بر جانِ حافظ
همه غرقیم در احسانِ حافظ)
جناب آقای شاکر!
اگر امر دایر شود در ارتکابِ اشتباه بین آقای حاج حبیب الله شاکر و حاج ملا هادی سبزواری، کدام (در ارتکاب به اشتباه) اولی هستید؟
(آقای شاکر) گفت؛ من...
▫️(مصاحبه شونده و ناقل این خاطره بلافاصله در حین مصاحبه می گویند مقام ولایت را – در مرحوم شاکر- ببینید)
حضرت علامه حسن زاده بعد از این جواب، مرحوم شاکر را توصیه به توبه می کنند و...
بالاخره آن روز، شهردار اسبق شهر آمل (چند دقیقه ای) در منزل حضرت علامه می مانند و بعد از آن می روند.
صبح فردا مرحوم حاج حبیب الله شاکر(علیه الرّحمه) مجدداً به منزل علامه حسن زاده(حفظه الله) مراجعت نموده و غزلی را (که بعد از ماجرای دیروز سروده بودند) همراه خودشان می آورند (البته حضرت علامه به ایشان نگفتند شعر بیاور، بلکه فقط گفتند توبه کن اما ایشان به تبعِ "فاَلهَمَها فُجورَها و تقویها" و حالی که خود داشتند، شعری نیز آماده کردند) که اولین بیت یا مطلع آن غزل تضمین همان غزل حافظ است اما از بیت دوم به بعد را خودشان سرودند؛
«سالیانی شد که در میخانه خدمت می کنم
با لباس فقر، کارِ اهلِ دولت می کنم»
شاکر؛
چون ز روحِ پر فروغِ حافظ قرآنِ حق
نور معنی جسته و تحصیل همّت می کنم
گوید اَر دانستمی با شعر خود از ذکرِ مِی
این چنین در دین حق تولید زحمت می کنم
یا چنین با کسب دولت در فروش سمِّ مِی
مالیاتی بس کلان تحمیل ملّت می کنم
یا چنین در کاخ های کُلیِه و قلب و دِماغ
رخنه در ارکان هوش و فهم و قدرت می کنم
هرگز از مِیخانه و از مِی نمی گفتم سخن
حافظا! با این بیان تفسیر علّت می کنم؛
که مُراد من ز مِی این باده نیشابه نیست
بر تمام مسلمین اِتمام حجّت می کنم
مقصد عالی من شُرب شرابِ وحدت است
مستم و زین مستیِ خود کسبِ رحمت می کنم...
(مقصود از "شُربِ شرابِ وحدت" نیز آیه "و سقاهم ربُّهُم شراباً طَهوُرا" می باشد).
منابع :
www.isna.ir
@amol6
@shakhehtoba
@allamehasanzade110