پروانه زاده‌ایم که با سوختن خوشیم ما کوچ کرده‌ایم ولی با وطن خوشیم ما از طُفیلیِ گِلِ یاریم هرکجا خیمه زدیم اگر، به هوای قرَن خوشیم ایل و تبارِ عشق به یک ریشه می‌رسد آئینه‌ی همیم که با خویشتن خوشیم از هرچه نعمت است به ما بهترش رسید با یک حسین عاشق و با دو حسن خوشیم عطرِ نجف که می‌وزد آواره می‌شویم تقصیرِ ما که نیست فقط با وطن خوشیم آواره‌ایم  مثلِ اویسِ یمن شدیم شکرِ خدا هلاکِ دو جانم‌حسن شدیم تنها زمینِ جلوه‌ی تو سامرا که نیست عالم پُر است از تو و نورت کجا که نیست گفتیم جان حسن به تو ، زهرا جواب داد فرقی میان عسکری و مجتبی که نیست در ناکجای عالمی اما خوشیم که...  از تار و پودِ ما غمِ عشقت جدا که نیست گفتند تو کریمی و چیزی نخواستیم غیر از خودت که حاجتِ ما جز شما که نیست تا با توایم آنچه که دارید مال ماست پیشِ کریم صحبت این حرفها که نیست با دستِ تو بساطِ کرَم جور شد حسن تنها گدای سامره مشهور شد حسن عاشق شدیم عاشق کشور گشایی‌ات ما را رها نمی‌کند این دلربایی‌ات ای کودک مدینه‌ی زهرا ، جهان بساز قربانِ پنجه‌های شگفت خدایی‌ات ای یازده حسین و حسن یازده علی در کِسوَت کرامت و بی انتهایی‌ات فصل انار آمده و چیده فاطمه تا تر شود دوباره لبِ مجتبایی‌ات آوردی از حجاز پِیِ خویش قبله را تا دل بَری به جاذبه‌ی سامرایی‌ات با نورِ تو تبسم مادر به ما رسید از مهرِ فاطمه دوبرابر به ما رسید هرچند نیست از من و از ما قلیل‌تر نشنیده‌ایم از تو و ایلت جلیل‌تر آبِ قلیل آمده دریا شدیم زود تا کامِ ما شد از لبِ این سلسبیل‌تر پشت درت هرآنکه گدا شد بزرگ شد دور از تو هرکه سربه‌هوا تر ، ذلیل‌تر گنجشک‌های پرسه زنی صبح آمدیم وقتی که پر زدیم ز همه جبرئیل‌تر این حال عشق چیست که تا گفته‌ام حسن این چشم می‌شود همه شب بی دلیل ، تر فیض حدیث توست که عاشق ترین شدیم از زائران دربه‌درِ اربعین شدیم کوچانده‌ای قبله‌ی ما را به سامرا باید ندید غیرِ خدا را به سامرا راهی دراز آمده‌ایم از مدینه که بر رُخ کشیم خاک شما را به سامرا طعمِ اجابت تو چشید آنکه پیشِ تو بالا گرفت دستِ دعا را به سامرا تو زائرت حسین و اباالفضل و زینب است ما دیده‌ایم کرببلا را به سامرا سردابت آمدیم ندیدیم یارِ خود گشتیم در پی‌اش همه‌جا را به سامرا ما را که کُشت زخمِ بلاهای غیبتش ما را سفارشی تو بفرما به حضرتش ما شیعه‌ایم شیعه اگر امتحان شود آری زمان زمانِ  امامِ زمان شود فرموده است فاطمه اَلجارُ ثُمَّ دار باید که غزه غصه‌ی ایرانیان شود اسلام سخت ریشه دوانده به خونِ ما این سرزمین به خونِ جوانان جوان شود رسوا شوند  جمع مسلمان فروش‌ها وقتی که پشتِ بی طرفی‌ها عیان شود محکم بایست مسجدالاقصی که زودِ زود غزه دوباره صاحبِ این آستان شود ای کاخِ ظلمِ سُست‌تر از تارِ عنکبوت چیزی نماده است که طوفان عیان شود صهیون بمیر ، وعده‌ی حق است یک کلام ما می‌رسیم تا  که بمیرید والسلام @shia_poem