🍀 ﷽ 🍀 🍁 .... وقتی جوابم سکوت شد عصبی چنگی به موهایم زد. آنقدر محکم که به یکباره با ناله ای اشکانم سرازیر شد و قفل زبانم باز : _رادوین ولم کن تو رو خدا... دیگه از جون من چی میخوای ؟ چی در آن دو جمله بود که یکدفعه رامش کرد ، نفهمیدم. ایستاده پشت سرم ، دستانش را دور گردنم حلقه زد و گفت : _فقط قهر نکن لعنتی... قهرت روی اعصابمه. حالا که قفل زبانم باز شده بود ، جواب دادم : _مهربون باشم روی اعصابتم ، عاشقت باشم روی اعصابتم ، قهر کنم روی اعصابتم ، میشه یک نفر اینقدر روی اعصاب باشه ؟! سرش را زیر گوشم کشید و گفت: _آره تو همیشه روی اعصابمی ، همیشه هم قرص آرامشمی ... حالا هم در عوض دیروز که اعصابمو بهم ریختی الان آرومم میکنی. خیلی نامردی بود که دل شکسته ی من این وسط دیده نمیشد! خودم را عقب کشیدم از زیر دستش . مقابلش ایستادم و نگاهم را در نگاهش جاری کردم و گفتم : _اعصاب بهم ریخته ی من چطوری آروم میشه ؟ ... دیروز جلوی آیدا و خاله ات ، تحقیر شدم... کنایه از دختر خاله ات شنیدم و آخرشم نفهمیدم که اصال چی گفتم که حقم اون همه مشت و لگد بود ! دستش رو روی بازوم گرفت و منو دوباره کشید سمت خودش. عطر مردانه اش چه بوی تندی داشت. اما نه به اندازه ی تندی نگاهش. خوردن یک سیلی جانانه را بعد از گفتن حرف دلم ، حدس میزدم که لبانم را نرم بوسید وگفت: _این آرومت میکنه ؟ چشمانم را بستم و اشکی از سادگی او و دردی که به آن سادگی دوا نمیشد ، از چشمانم چکید : _نه. _ارغوان بخوای گریه کنی باز دیوونه میشما. خودم را باز عقب کشیدم و با گریه ای که شاید هنوز روی اعصابش بود ولی برای من تخلیه ی حال خراب درونم بود گفتم : _باشه... اشکال نداره... بذار روی اعصابت باشم ولی یه بار حرف بزنم... من چکار کردم دیروز که حقم اونی بود که جلوی چشم بقیه اونجوری کتک بخورم؟ ... تو فقط جواب همین سوالم رو بده ؟ یه ماهه هی بغضمو رو قورت میدم ، اشکامو پس میزنم ، حرفامو سکوت میکنم که چی ؟ ... که روی اعصابت نباشم ولی تو چی ؟ ... تو چرا یه بار نپرسیدی ؛ آدم بدبخت چرا اینقدر ساکتی ؟ چرا حرف نمیزنی ؟ درد داری ؟ غم داری ؟ دلتنگی ؟ اخمی کرد و با پوزخند پرسید: _خب... دردت چیه آدم بدبخت ؟ 🦋 🦋🦋 🦋🦋🦋✨ @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>