* ضميمه دوم در كتاب "روضة الشهداء" آمده است: وقتى حسين(ع) به قاسم اجازه ميدان نداد، قاسم به خيمه آمد و سر به زانوى غم نهاد، ناگاه يادش آمد كه پدرش، چيزى را در پارچه اى پيچيده بود و به بازوى او بسته بود و به او گفته بود: "اى قاسم! هر وقت كه اندوه بسيار بر تو غلبه كند، اين پارچه را باز كن و بخوان و به آنچه در آن نوشته است، عمل كن". قاسم آن پارچه را از بازو باز كرد و ديد كه پدرش وصيت نامه اى براى او نوشته است. در آن وصيت نامه چنين آمده بود: "اى قاسم! وصيت مى كنم تو را كه وقتى عمويت حسين را ببينى كه در صحراى كربلا گرفتار شده است، جان خويش را فداى او كنى". قاسم كه اين وصيت نامه را خواند، سپس نزد حسين(ع) آمد و آن وصيت نامه را به حسين(ع) نشان داد. ? نقد و بررسى اين مطلب در هيچ كتابى قبل از روضة الشهداء ذكر نشده است. وقتى به مجموعه آثار علامه مجلسى مراجعه مى كنيم مى بينيم كه چنين چيزى نقل نشده است. تأكيد مى كنم: علامه مجلسى در بحار الأنوار اين مطلب را ذكر نكرده است. علامه مجلسى تلاش فراوانى براى جمع آورى كتب حديثى و تاريخى شيعه نمودند و كتاب "بحار الأنوار" را تأليف نمودند. او در اين كتاب، مجموعه كاملى (صحيح و ضعيف) از آنچه در كتب شيعه وجود داشت، آورده است. هدف مرحوم مجلسى، جمع آورى اين احاديث و نقل هاى تاريخى بود تا آيندگان بتوانند به متن روايات دسترسى داشته باشند و آن را بررسى كنند. ما همه مطالبى كه در بحار الأنوار آمده است را صحيح نمى دانيم، ولى نكته مهم اين است: به مطالبى كه علامه مجلسى آن ها را نقل نكرده است (و بعداً نقل شده است) با ديده ترديد نگاه مى كنيم. 🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🏴🏴🏴🏴🏴