وقتی بهشت عزَّوَجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت نزدیک ظهر بود … اختراع شد! آدم که سعی کرد کمی منضبط شود مفعول و فاعلات و فَعَل اختراع شد «یک دست جام باده و یک دست زلف یار» اینگونه بود ها…! که اختراع شد! @shokoohsher🌱