گفتی نباید دل به این دنیا ببندم
تا ساکِ رفتن را خودم تنها ببندم
من ماهیام! آخر چگونه میتوانم
یکباره چشم از پهنهی دریا ببندم؟
معنی آزادی نخواهد داد هرگز
وقتی نخی بر بادبادکها ببندم
هم صحبت گلها شده انگار پاییز
باید دهان دکمههایم را ببندم
ای کاش مثل پنجره فهمیده بودم
آغوش خود را موقع سرما ببندم
کِی چشم بازم خالی از کابوس بوده
تا به امید دیدن رویا ببندم؟!
@shokoohsher✨
#فرزانه_قربانی🍀
معنی آزادی نخواهد داد هرگز
وقتی نخی بر بادبادکها ببندم...
@shokoohsher✨
#فرزانه_قربانی🪴
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میلهها ماندم
تمام هستیام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر میگشتم از امروز میدیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه میماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
@shokoohsher✨
#مهدی_فرجی🌱
طلبتَ بيتاً
ففتحتُ لكَ الذراعين...
خانهای خواستی،
به رویت آغوش گشودم...
@shokoohsher✨
#عبدالعظيم_فنجان🍃
#ذکر_شب
غم مخور جانا در این عالم که عالم هیچ نیست
نیست هستی جز دمیناچیز و آن دم هیچ نیست...
@shokoohsher✨
#ملکالشعرا_بهار 🪴
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت مینویسد
از شرح حال خود سخن میراند اما
انگار در توصیف غربت مینویسد
کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت مینویسد
غربت درِ این خانه را از پشت بستهست
مهمان ندارد؛ جای صحبت، مینویسد
خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت مینویسد
در چند خط میگوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت مینویسد
پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت مینویسد
زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت مینویسد
حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشمهایش از محبت مینویسد
بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت مینویسد ـ
من زود دارم میروم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت مینویسد
مینوشد آب و یاد اجدادش میافتد
با رعشه از آزار شربت مینویسد
سر را به پای طفل گندمگون نهادهست
بر طالعش حکم امامت مینویسد
فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت مینویسد
بازارهای سامرا خاموش و گریان
بر در حدیثِ حفظِ حرمت مینویسد
با دستهای کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت مینویسد
@shokoohsher✨
#انسیه_سادات_هاشمی🍀
نگاه کن به زمین! مُلکِ سوگواران است
یکی نمرده ولی کُشتهها هزاران است!
خطا نمیرود اما نمیزنم از ترس
چرا که دشمنِ من در میان یاران است!
کجا ز نیش زبان میتوان پناه گرفت
دهان خلق نگر! حفرههای ماران است!
لطیفهایست که تر دامنان شریفترند
زمانهایست که مفسد ز رستگاران است!
محک به دست کسی نیست، زرشناسی نیست
زمان، زمانهی دلخواه کم عیاران است!
مرا به حق حقات ای شیخ هیچ امیدی نیست
برو که هق هق من خود دعای باران است!
به ملک شعر و ادب فاش میتوانی دید
پیاده پیشتر از دستهی سواران است!
@shokoohsher✨
#حسین_جنتی🌱
ما أجمل أن تجد قلب يحبك
دون أن يطالبك بأي شيء سوى
أن تكون بخير!
و چه زیباست
قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد،
بی آنکه چیزی از تو بخواهد
مگر حال خوبت را...
@shokoohsher✨
#جبران_خلیل_جبران🪴
#یامهدی
اگر به گریه نیفتم ز غصه میمیرم
وگرنه آه همین غصه میکند پیرم
مرا ببخش اگر غصهی مرا خوردی
مرا ببخش برای تو دست و پاگیرم
دوای درد مرا دادهاند دست شما
خوشم که با تو گره خورده است تقدیرم
تویی که موج دعایت به ساحلم آورد،
شکست خورده وگرنه همه تدابیرم
ببخش اگر که شکایت ز زندگی کردم
تو زندگی منی، کی ز زندگی سیرم؟!
ببخش سعی نکردم ببینمت، حتی
مرا ببخش اگر جاهلم به تقصیرم
از اینکه هیچ کسی هیچ جا به فکرت نیست
به زیر قبهٔ حتی حسین، دلگیرم
ببخش هیچ نکردم برای آمدنت
چه بوده آه بر این روزگار تأثیرم؟!
@shokoohsher✨
#مریم_بسحاق🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ذکر_شب
اگر به ساحل امنی رِسَم در این شب هُول*
همان کنار تو، آری! همان کنارهی توست...
@shokoohsher✨
#حسین_منزوی🪴
*هول: وحشت،هراس،ترس
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
امشب که نرگسها اسیر دست پاییزند
کوکب به کوکب در عزایت اشک میریزند
بی چشمهایت کوچههای سامرا، حتی
بیش از شبِ زندان هارون خوفانگیزند
بی شانههایت شهر نا امن است، مردم کاش
از هر که نامش معتمد باشد بپرهیزند..
تا کی بنوشیم از عبورِ عمر، حسرت را؟
تا کی تمام کاسهها از زهر لبریزند؟
با رفتنت زانو زدیم، ای آنکه یارانت
یکروز با فرمان فرزندت بهپا خیزند
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند🌱
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد..
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
وضعت میان خانه چون زندانیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
خون دلت از کنج لبهایت روان باشد
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
سخت است تشنه باشی و لبهای لرزانت
حتی برای آب خوردن ناتوان باشد
هنگام برخورد لبت با کاسهٔ آب است
وقت گریز روضههای خیزران باشد
@shokoohsher✨
📝 #محمدعلی_بیابانی🍃
به سهم خود شمعی روشن کن
چراغی، فانوسی یا حتی کبریتی!
و هر شمع که خاموش شد،
شمع دیگری...
به نفرت و نفرین، به سوگ و ستیزه،
به دشنام و انتقام روزگار گذراندن،
سزاوار ما نیست
باید که شعر بنوشیم
موسیقی بپوشیم،
نور بپاشیم و کلمه بیافرینیم...
باید که زندگی باشیم!
ما الهگان عشقیم...
@shokoohsher✨
#عرفان_نظرآهاری 🍀
«هوالنور»
#یامهدی (عج)
به مناسبت به امامت رسیدن #حضرت_صاحب_الزمان(عج)
زبان حال #امام_حسن_عسکری (علیه السلام)
به پسرش مهدی(عج):
بلند شو پسرم، تو قیام خواهی کرد
رسالتِ پدرت را تمام خواهی کرد
تویی که جد تو خورشید و روحت از صبح است
به حکم نور، طلوعی مدام خواهی کرد
و با تبسم خود، ای گل محمدیام!
به انتشار بهار اهتمام خواهی کرد
به شاخهها هیجان می دهی به چشمه تپش
به خشک و تر همه جا لطف عام خواهی کرد
به پای بذر و جوانه امید می پاشی
به سروهای کهن احترام خواهی کرد
و سجده کن که قیامی بلند در راه است
که عاقبت به پیمبر سلام خواهی کرد
#عاطفه_جوشقانیان🌱
@sobhetazedam
@shokoohsher✨
چو باد عزم سر ڪوے یار خواهم ڪرد
نفس بہ بوے خوشش مشڪ بار خواهم ڪرد...
@shokoohsher✨
#حافظ🪴
شاید تو را هرجای دنیا دیده باشیم
در زیر باران، زیر باران، زیر باران...
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند 🌱
📚 #بارانپسازبرف
#یامهدی عج
رد می کنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان
شاید که دلداری دهی راننده ای را
وقتی شکایت می کند از راهبندان
می آوری تا کوپه کیف مادری را
که ناتوان راهی شده سوی خراسان
شاید صدامان کرده ای با نام کوچک
در غربت یکریز شهری نامسلمان
شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم
که چای می ریزی برای ندبه خوانان
گاهی می اندیشم در این سرما کجایی؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان
شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم
در زیر باران...زیر باران... زیر باران...
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند 🌱
تو در مورد دلتنگی واقعی
چیزی نمیدانی!
چون این تنها زمانی اتفاق میفتد
که کسی را بیشتر از خودت
دوست داشته باشی...
@shokoohsher✨
#آنا_گاوالدا🍀
#شعرنو #یامهدی عج
تو را ندیده ام اگر کنار مرد رفتگر
که خستگی ز چهرهی تکیده اش تکانده ای
مرا ببخش
مرا ببخش اگر
غروب پنجشنبهها
ندبدمت نشستهای
به حرفهای دردناک پیرزن
میان خلوت امامزاده
گوش میکنی ...
مرا ببخش
اگر که رد شدم همیشه از کنار تو
تو آمدی
نیامدم ولی سر قرار تو
مرا ببخش
اگر که روزمره ها
مرا احاطهکرده اند
اگر که نیست قلب من دچار تو...
ببخش
فکر من
اسیر نان و آب ماند...
سلام دادهای به من
ببخش
بیجواب ماند...
@shokoohsher✨
#متین_پسندیده 🪴