اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللهِ، اَنْتَ اَوَّلُ مَظْلُوم، وَاَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ
طنین بغض موذن به گوش ماه رسید
اذان صبح به «حی علی الفلاح» رسید..
دوید کینهی مکاره از کمین بیرون
همین که راس مبارک به سجدهگاه رسید
صدای شیون محراب آن چنان برخواست
که رفت و رفت و به زاری به قلب چاه رسید
زبان نداشت زمانه برای حرف زدن
از آن زمان همهی قصهها به آه رسید
اگر نظر به غضب هم کنی به من، لطف است..
به شکر آنکه به من قدر یک نگاه رسید
منم که خاکم و اینجا پناهگاه من است
کجاست سایهی مهرت که بی پناه رسید..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی☘️
#همه_جا_بروم_به_بهانه_ی_تو
#امیرالمومنین #یاعلی
دوشیزگان کوچک اندوه الکنم
ای بغضهای پرده نشین سترونم
باید که از توهم این پیله بگذرم
از این حصار دائم در خود تنیدنم
دیگر مباد دم بدهم بر سکون خویش
آن شیهه ایکه میرسد از پشته ها منم
از قلب سنگلاخ دویدم به دره ها
گفتم که دل به معرکه ای تازه میزنم
شاید در این گریز در این افت و خیزها
بادی مرا به یاد من آرد که توسنم
آن گونه می روم که بیافتد در این مسیر
خون تمام قاصدکانش به گردنم
آن مادیانِ سرخ که گسترده یال را
بر جلگه ی جنون زده ی چین دامنم
با آه و با نسیم و پرنده یکی شده
توفنده ای که گرده گرفته است در تنم..
همواره چون جنین و جنون ریشه داشته
در بطن هر گیاه نمیرنده، خرمنم
من باد و آب و آتش و خاکم عجین به عشق
در جان من عصاره ی هستی است، من زنم...
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی 🌱
#مولانا_علی علیه السلام
و از ازل، احدیّت بدلپذیر نبود
به غیر شخص علی هیچ کس امیر نبود
عطش به ساقی سرمست دست بیعت داد
غدیر، چشمه ی مِی بود، آبگیر نبود
نبود مرز معین میان باطل و حق
به اذن خالق منان اگر غدیر نبود
همیشه حق که به حقدار می رسد، اما
روا به حضرت او حقّ دور و دیر نبود
سکوت و خانه نشینی بلای جانش شد
وگرنه پیشتر از آن علی که پیر نبود
رسول و حیدر و زهرا.. چه روزهای خوشی
دریغ، چشم و دل روزگار سیر نبود
خلیفه کیست؟ همان حاکمی که خانه ی او
عمارتی است که فرشش به جز حصیر نبود
رسید کوله ی نان و رطب به دوش، علی
بدا به حال هرآنکس که او فقیر نبود...
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
#غدیر #شعر_علوی
از غم، نفس خرابه هم سر آمد
آن روز که آه سنگها در آمد
دیدند که اشک دخترک قطع شده
بابای #رقیه بود، با سر آمد..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی🪴
#محرم #شعر_عاشورایی
زنی از کوچه های بغدادم
از خیابان منتهی به هرات
تیره ام می رسد به رابعه و
نسبم می رسد به شاخه نبات
از جنونم !دو شهر بالاتر_
از حوالی بلخ و قونیه..
از سماعِ شلیته پوشانِ
ساکنِ ابرهایِ در حرکات..
زنی از قلههای شعر به دوش
از فراز و فرود هندوکش
از دل شاهنامه آمده و
رفته تا هفت خوان غم؛ هیهات
زنی از اندرونی و پستو
همنشین تغار و جام و سبو
که نشستم میانه ی مطبخ
و غذا پختم از تب و کلمات
زن، زن رفت و روب با دامن
زنی از وصله و نخ و سوزن
روز و شب کوک می زند با عشق
زخم ها را به بوسه های نجات
زن از بندها رهای چموش
شیههی ناکشیدهی خاموش
در رگش چارنعل میتازند..
مادیانهای سرخموی حیات
زن سنّت شکستهی تابو
زن بغض نشسته توی گلو
ادبیات حرف های مگو
در تقلای با الهیات..
زن از گنج ماندهی در رنج
همهی عمر مهرهی شطرج
زن حیران کیشهای زیاد
زن با دست زخم هایت مات..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
«قدحی پُر کردم؛ نه میتوانم خوردن، نه میتوانم ریختن...»
مقالات #شمس_تبریزی
با آن صدای پر شرار و سکر آگینت
مانند وهمی از خیالاتم گذر کردی
نوشیدمت لاجرعه و دیگر نفهمدم
تو با کدامین جرعهات در من اثر کردی؟
من تکه سنگی بودم از روح زنی مرده
که در نبود کودکانش چشمه میزایید
تو رد شدی از رودهایش آب نوشیدی
تو رد شدی و چشم او را چشمهتر کردی
هی رنگ دانههای غمگینم عوض میشد
در پیکر من زخمهای کهنه گل کردند
از عطر تو رویید در من دختری تازه..
خواب رسوبین تنم را بارور کردی..
پس ساقه های نورسی، از من دمیدند و
تا قلههای رازناک قاف رقصیدند
تا خوشههای سالکی که خوب میدانند
این شاخهی خشکیده را تو پرثمر کردی...
این شاخهی خشکیده که یک روز سنگی بود
آن سنگچخماقی که اخگر در نهادش داشت
یک روز آتش زد تمام کوهسارش را
وقتی به آتشدان ِ چشمانش نظر کردی
حالا مرا یاد تو دارد میبرد با خود
یاد تو که در صخرههای دور با من بود
یک تکه ام را در میان کولهبار تو_
جا ماندم و بردی و با خود همسفر کردی...
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی🌱
یک روز صبح پا شدم از خواب و جنگ بود
آه آن صدا چه بود؟ صدای تفنگ بود؟
یک روز صبح پا شدم، اما بهجای نان
در سفرهای که مادرم انداخت سنگ بود
جایی اگر که پنجرهای باز بود، حیف
تنها مسیر آمد و رفت فشنگ بود
من یاد چشمهای تو افتادم این وسط
آن چشمها که جای دعا و درنگ بود
آن چشمهای سبز که می رفت تا بهار
آن چشم مشرقیت که شهر فرنگ بود
افسوس، چشم دیدن ما را نداشت جنگ
قناسه، لعنتی! چقدر چشمتنگ بود
غیر از سکوت و سایه که در کوچه میوزید
تنها صدای منقطع بنگ بنگ بود
جا ماندهی همیشهی از یار و از دیار
پای گلوله خوردهی من بود و لنگ بود..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
#کودکان_جنگ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّه..
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
کوچه از درد و داغ پر شده بود، بوی یاس کبود می آمد
همه جا هایوهوی آتش بود، همه جای بوی دود می آمد
هرچه غم بود پیش از آن کم بود، ضرب سیلی چقدر محکم بود
میخ در داشت داغتر می شد، داشت غم به وجود می آمد..
آهِ زهرا چنین بلند شود، و علی در نیام بند شود!؟
دو دم تیز ذوالفقار اگر، دستبسته نبود، می آمد!
باغ گل داشت تک به تک میسوخت، شاخه به شاخه ی فدک میسوخت
آه وقتی که می کشید از غم، همه جا بوی عود می آمد..
با تن زار خسته ای می خواند، چه نماز شکسته ای می خواند!
اشک در افت و خیز غم هایش، با قیام و قعود می آمد
آه، از درد گاه خم می شد، آه، از درد گاه می افتاد
به تن ناتوان او چقدَر، این رکوع و سجود می آمد
عشق اسباب خویش را دارد، گریه آداب خویش را دارد
ذکر زهرا به آسمان می رفت، اشک آنجا فرود می آمد
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
#فاطمیه
بریز قند ملیح از سخاوت دهنت
که فارسی سلیس است ساز گپ زدنت
چقدر زخم زبان از غریبهها بخورم
خوشا مخاطب دشنام فارسی شدنت
سی و دو حبّهی قند است در نمکدانت
سی و دو شاخه الفبا دمیده از چمنت
دویده است قلمنی به رقص نستعلیق
هزار گونه چلیپا به روی پیرهنت
هزار تیر بلا میخورم، ولی نخورد-
به خالکوبی غم، سوزنی به روی تنت
بیا که پارهی این قلب فارسیبُر را
به کوک وصله بدوزم قوارهی بدنت
به هرکجا بروی با خودت ببر آن را
که نیست غیر زبان هیچ خطه ای وطنت..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی🍃
یکی آرزو مونده توی دلش
که شب دست خالی به خونه نره
یکی شب به شب آرزو میکنه
که روزای درموندگی بگذره
یکی آرزو میکنه آسمون-
یه کم با زمین مهربون تر بشه
به اندازه ی بغض توو سینه ها
یه خرده گلوی زمین تر بشه
چرا باید افتادن از شاخه ها
همه ش آرزوی دل برگ شه؟
خدای توی این شب آرزو
نذار آرزوی کسی مرگ شه
نباید نگاه کسی خیس شه
نباید بره آبروی کسی
شب آرزو آرزو میکنم
که خنده نشه آرزوی کسی
چی میشد که چشمای مونده به در
توو اون جمعه ی سبز بیدار شه؟
دیگه وقتشه بعد این انتظار
شب آرزو، روز دیدار شه..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️
#لیله_الرغائب
#امام_هادی علیه السلام
#یاهادی
چگونه گم نکنم راه را در این وادی؟
- بگیر دست تضرع به دامن هادی
مرام محض امامین عسگریین است
اسیر بودنی از جنس ناب آزادی
سیاهچال نموری نبود دنیا بیش
اگر نبود بنای دلت به آبادی
به لطف توست که عبدالعظیم ها دارند
چنین جلال ملوکانه ای در این وادی
اضافه های بساط دعای جامعه است
رسیده است حلاوت اگر به قنادی
غم زیارت تو بر سرم خراب شده
وگرنه نیست دل ما غریبه با شادی
به قیمت همهی عمر سوختن بوده است
به خیل شب زدگان هرچه نور میدادی..
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی 🌱
#یارسولالله #رحمةللعالمین💚
آمدی، گلها به شوق و شور بیرون آمدند
دختران از تنگنای گور بیرون آمدند
ماه در دست، آسمانیها به راهت دف زدند
بادها با نغمهی تنبور بیرون آمدند
دست دنیا را گرفتی، مردمان رنجکش-
عاقبت از زیر بار زور بیرون آمدند
چشمِ بیداران به خورشید تو روشن تا که شد
از شب بیروزنِ بینور بیرون آمدند
واژههای شور و شیرین با کرامات لبت
چون عسل از کندوی زنبور بیرون آمدند
کاش بودی تا ببینی حال دنیا خوب نیست
کاسبان سلطه با ساطور بیرون آمدند
@shokoohsher✨
#سیده_تکتم_حسینی ☘️