eitaa logo
✨شکوهِ شعر✨
240 دنبال‌کننده
425 عکس
49 ویدیو
3 فایل
اینجا شعر را زندگی می‌کنیم🪴 @shokoohsher✨ . ارتباط با ما @poem14 برایم ناشناس بنویس:👇 https://harfeto.timefriend.net/16766249564757
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم موبه‌مو از خار گرچه گرد حرم پاک کرده‌ای تا شام و کوفه راه درازی‌ست پیش رو خون، گوشواره‌ها زده بر گوش‌هایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می‌رویم اما سر تو همسفر ماست کوبه‌کو بی‌تاب نیستیم... خداحافظت پدر! بی‌آب نیستیم... خداحافظت عمو! @shokoohsher☘️
بگو باران بگیرد از غم عظمای خواهر که می سوزد شبیه خیمه ها دنیای خواهر تو نفس مطمئنه هستی و زینب پریشان بکش دستی به روی بی قراری های خواهر تمام دشت را با عطر سیبت مست کرده نسیمی که تو را بوسیده امشب جای خواهر غمت افزون شد آن لحظه که دیدی جای خلخال غل و زنجیر افتاده به دور پای خواهر چنان هفتاد پشت صبر را خم کرده اینجا که می سوزد جهان از داغ جانفرسای خواهر چه آمد بر سر ام المصائب در دل شام که شد تکرار در تکرار عاشورای خواهر @shokoohsher🪴
تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب ای سایه ی سرم چه کند با غمت رباب ای ماه من !تن تو کجا و تب کویر آه از زنان پرده نشین و شب کویر آن گرگ ها که پیرهنت را دریده اند حالا به موی دخترکانت رسیده اند قلبم به یاد پیکر تو تیر می کشد ذهنم تو را دوباره به تصویر می کشد جایی برای بوسه نبود آه بر تنت لب را گذاشتیم به رگ های گردنت بر سینه می زنم من از این داغ سینه سوز در گوش من صدای سم اسب ها هنوز .. ما سوختیم از غم تو مثل مادرت دارد فرار می کند از خیمه دخترت گهواره را ...نبر..نبرش یادگاری است بعد از تو سهمم از همه عالم نداری است باور نمی کنم که چنین پیر و خسته ام در نصف روز این همه آقا شکسته ام تنها پناه من فقط آغوش زینب است بار غم حرم همه بر دوش زینب است نه اینچنین اسیر شدن نه فدا شدن جان کندن است از تو حسینم جدا شدن @masoome_sharif
هدایت شده از ✨شکوهِ شعر✨
علیه السلام لبریزم از واژه اما بسته است گویا زبانم حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم سجاده‌ام را گشودم، شاید که دلتنگی ام را با یاد آن سجده‌های طولانی‌ات بگذرانم یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم حالا که اینگونه مستم، باید صحیفه بخوانم نیمه شب ست و منم که، در کوچه‌های مدینه در انتظار تو با آن، انبان خرما و نانم ای کاش می‌سوخت کوفه،در شعله خطبه‌هایت در شعله خطبه‌هایت می‌سوزد اینک جهانم آن روز با تب چه کردی در آتش خیمه‌ها؟...آه در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه آب گوارا بنوشم؟ اصلا مگر می‌توانم؟ ☘️ @shokoohsher
نذر علیه السلام شن های دشت با گذرش  گریه می کند مردی که آب, پشت سرش گریه می کند از عرش تا به فرش, زمین در همه زمان با هرچه هست دور و برش گریه می کند آتش گرفته است حرم, آن چنان که  ظلم با چشم های شعله ورش گریه می کند هل من معین تلخ پدر را شنیده است عمری به پاسخ پدرش گریه می کند این کشته ی فتاده به هامون غرق خون بر اهل بیت خسته, سرش گریه می کند اصلا خود خداست در این ملک لامکان با نوحه های چشم ترش گریه می کند @shokoohsher🪴
علیه السلام ای غروبِ سرخ عاشورا طلوع گریه‌ات کم غمت را درک کردیم و تو بسیاری هنوز... @shokoohsher 🪴
✨شکوهِ شعر✨
#امام_سجاد علیه السلام ای غروبِ سرخ عاشورا طلوع گریه‌ات کم غمت را درک کردیم و تو بسیاری هنوز... @sh
علیه السلام چشم‌های دیگران خواب و تو بیداری هنوز آفتاب روزی و ماه شب تاری هنوز گرم استغفار هستی از گناهانی که نیست آخر ای ابر پریشان از چه می‌باری هنوز؟ ای غروبِ سرخ عاشورا طلوع گریه‌ات کم غمت را درک کردیم و تو بسیاری هنوز ماجرای خیمه آتش زد تو را خورشید من! شعله شعله آه می‌سوزی، عزاداری هنوز صبح و شب دشنام و شام از خاطرت بیرون نرفت خنده ها در یاد تو، گریان بازاری هنوز نیمه‌شب‌ها فکر طفلان یتیمی، ماه من! مانده بر دوش تو از جدت علی باری هنوز @shokoohsher 🪴
ای نام تو خطبه‌های طوفانی ما ای مایه‌ی جرئت و رجزخوانی ما خون تو به خاک این شرافت را داد تا مهر شود برای پیشانی ما @shokoohsher☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام... شعر و دکلمه: ☘️ ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆ @shokoohsher
وسیع می‌شود این سرزمین باذن الله و شِمّه ایست قیامت از این عبادتگاه چه جلوه زار عجیبی که رنگ می‌بازد میان این‌همه خادم هرآنچه منصب و جاه برای البسه جایی نمانده در کوله ز بس که پرشده از قلب های خاطرخواه قدم گذاشته و نائب الزیاره شده به جای هرکه دلش پرکشیده در این راه به دشت و کوه سرآسیمه سرگذاشته است به فکر هرچیزی بوده است غیر رفاه به راه راست هدایت شدند بسیاری به محض اینکه نشانده‌اند روی قُبّه نگاه @shokoohsher🌱
علیه‌السلام ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست... @shokoohsher☘️
✨شکوهِ شعر✨
#امام_حسین علیه‌السلام ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست..
علیه‌السلام به پشت بام خانه‌ات برو، هوا هوای اوست نفس بکش که عطر اوست... عطر آشنای اوست بگیر دست این نسیم خسته را که زائر است برو که مقصد تو و نسیم، کربلای اوست ببند چشم خویش را، ببند و طیّ‌الارض کن نگاه کن به گنبدش که جان ما فدای اوست نفس بکش شمیم پرده‌ی دم ضریح را نفس بکش، نفس بکش، خیال کن عبای اوست مردّدم که شعر هدیه‌ی من است یا امام؟! هر آنچه هست شک نمی‌کنم که از دعای اوست @shokoohsher☘️
کاروان رفت و اهلِ آبادی اشک بودند و راه افتادند چند فرسخ نگاه بدرقه را در پی کاروان فرستادند شوق رفتن به سرزمین بهشت خسته می‌کرد کوه و صحرا را غافل از این که راهزن‌ها نیز در کمین‌اند کاروان‌ها را دور شو، کور شو! صدا برخاست قلب‌ها را پر از مخاطره کرد کاروان را به طرفة العینی دستۀ دزدها محاصره کرد ما نه سوداگریم نه تاجر نیست جز نان و آب ره‌توشه زاد راه است التماس دعا بار ما هست شوق شش‌گوشه چشم سردسته ناگهان تر شد لرزش شانه‌اش نمایان شد بار دیگر نقاب خود را بست اشک او در غرور پنهان شد روی زانوی خود نشست آرام راه را با اشاره‌ای وا کرد بعد سی سال سردی و تلخی چایی روضه کار خود را کرد کاروان نقطۀ سپیدی شد محو شد رفته رفته در تصویر همچنان ایستاده در صحرا راهزن، بی‌تپانچه، بی‌شمشیر نه کلاهی، نه خرقه‌ای، تنها یک لباس سپید بر تن داشت از پشیمانی‌اش خبر می‌داد چکمه‌ای که به دور گردن داشت سال شصت و یک غم و اندوه کاروان حسین برمی‌گشت دست غارت حریص شد، حتی از سر کهنه پیرهن نگذشت آب آزاد شد ولی آتش در دل خیمه‌ها پراکندند قافیه کاش‌که ربودن بود زیور از گوش دختران... @shokoohsher🪴
جهانی را چو مجنون، حُسنِ لیلی کرده صحرایی بیابان گَرد دارد یوسفِ ما، کاروانی را... @shokoohsher🍃
🎧 کتاب شعر صوتی جمع مستان ▪️ اشعار اربعینی شاعران آیینی 📖 بازخوانی ۴۰ شعر آیینی به مناسبت 📎 دریافت رایگان 📢 @ Avayam_ir | آوایَم @shokoohsher
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست @shokoohsher🪴
ای کاش به دستش برسد نامه‌ی من هم بدجور به هم ریخته برنامه‌ی من هم! در شهر، مشام همه از بوی تو پر بود می‌میرم اگر وانشود شامه‌ی من هم جز در دل آغوش تو آرام نگیرد این نفسِ ملامتگرِ لوّامه‌ی من هم رفتند رفیقان همگی؛ می‌شود آیا مُهری بخورد روی گذرنامه‌ی من هم؟! @shokoohsher☘️
همسفر با موج‌های بی قرار جاده‌ام من برای دل به دریایت زدن آماده‌ام از همان روزی که راهت را نشانم داده‌ای بی خیال جاده‌های پیش پا افتاده‌ام زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم می‌شود؟! من به چشمم قول دیدار حرم را داده‌ام عاشقانه مثل راهِ از نجف تا کربلا می‌رسد روزی به تو این قلب صاف و ساده‌ام بارها بوسیده پای خسته‌ام را در مسیر جاده هم سرخوش شده با حس فوق العاده‌ام ناگهان عطر اجابت در قنوتم می‌وزد در حرم وا می‌شود وقتی دلِ سجاده‌ام... @shokoohsher ☘️
به سختی، به سرما، به گرما می‌ارزد به آوارگی بین صحرا می‌ارزد اگر سر به راهِ طریق الحسینی به دل کندن از دار دنیا می‌ارزد همین جا که امواج، دلشوره دارند همین‌ جا بزن دل به دریا می‌ارزد بدایت حسین(ع) و نهایت حسین(ع) است چه با جمع باشی چه تنها، می‌ارزد به تاول بگو خوش نشستی به پایم! که حتی به افتادن از پا می‌ارزد چه خون‌ها که بر خاک جاری است بنگر! که این جاده خالی مبادا! می‌ارزد! در این راه ِالا جمیلای زینب(س) دو چشمم فدای تماشا! می‌‌ارزد! اگر خرج چیزی کنم عمر خود را فقط کربلای معلی می‌ارزد! صفر ۱۴۴۴ هجری قمری ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom @shokoohsher
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده می‌خواهد حریفی پاک‌باز و امتحان پس‌داده می‌خواهد مسافر را پیاده، داغ‌دیده، صاحب دردی، ورای درد‌های پیش پا افتاده می‌خواهد سفر، موکب به موکب، کوله‌پشتی، چای، خرما، اشک یقین کن میزبانت اربعین را ساده می‌خواهد دلی آرام و پر غوغا، سری شوریده و شیدا دلی سرمست جان دادن، سری دلداده‌ می‌خواهد مسلمان و مسیحی را به حُرّیت فراخوانده جدا از دین و ایمان، آدمی آزاده می‌خواهد.. هلا جامانده از این راه! آخر تو چه کم داری؟ مگر این جاده غیر از شوق فوق‌العاده می‌خواهد؟ حسین‌بن‌علی تنهاست ای یاران به پا خیزید که اینک وارث او لشکری آماده می‌خواهد.. @shokoohsher ☘️
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد باشد، ولی عاشق دل کم‌طاقتی دارد مشتاقی و مهجوری و دلتنگی و دوری این قسمت ما بود... هر کس قسمتی دارد جز آه چیزی در بساطم نیست، اما آه... گویند آهِ دلشکسته قیمتی دارد نذر زیارت داشتم از جانب «سردار» اینک ولی او با ضریحت خلوتی دارد این اربعین دنیا زیارتگاه یار ماست هر گوشه‌ای یک دلشکسته حاجتی دارد @shokoohsher🌱
پای زخم آلود من! طاقت بیاور می‌رسی صبح فردا محضر ارباب بی‌سر می‌رسی صبح فردا پابه‌پای اشک بانوی دمشق زخمی و رنجور... پابوس برادر می‌رسی ای دل بی‌تاب من! آرامشت را حفظ کن شک نکن فردا به آن غوغای محشر می‌رسی چشم گریانم! صبوری کن که پیش از آفتاب روبروی صحن گل‌های معطر می‌رسی چشم در چشم هزار آیینۀ بیرق به دوش وقت ندبه، در حرم‌های مطهر می‌رسی... یک قدم باقی‌ست تا آن اجتماع قلب‌ها می‌رسی ای دیده! با شور مکرر می‌رسی... رود رود گریه و لبیک و بیرق‌های سرخ یک ستون مانده... به آن دریای احمر می‌رسی کربلا... وقت اذان ظهر... روز اربعین لحظۀ ذکر مصیبت‌های خواهر می‌رسی عطر یاس دلنشینی می‌وزد در بادها پای من! روزی به خاک پاک مادر می‌رسی صبح نزدیک است... آری... صبح موعود عزیز حتم دارم که به آن روز مقدر می‌رسی @shokoohsher🪴
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است این تاول است در کف پا یا جواهر است؟! راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است دل های شست و شو شده و پاک بی‌شمار چشمی که تر نگشته در این جاده نادر است سیر است گرچه چشم و دلت از کرامتش در این مسیر سفره‌ی افطار حاضر است وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود پاگیر جاده می شود آن دل که عابر است با آب و تاب سینه زنان گرم قل قل است کتریِ آب جوش که در اصل شاعر است! فنجان لب طلا پر و خالی که می شود هر بار گفته ام نکند چای آخر است.. @shokoohsher🍃
(ع) (س) برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام @shokoohsher 🪴
(ع) (س) آن چه از من خواستی با کاروان آورده‌ام یک گلستان گل، به رسم ارمغان آورده‌ام از در و دیوار عالم، فتنه می‌بارید و من بی پناهان را، بدین دارالامان آورده‌ام اندر این ره از جرس هم، بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین جا، با فغان آورده‌ام بس که من، منزل به منزل، در غمت نالیده‌ام همرهان خویش را، چون خود، به جان آورده‌ام تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان، درد و غم و سوز نهان آورده‌ام قصه‌ی ویرانه‌ی شام ار نپرسی، بهتر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‌ام خرمنی موی سپید و دامنی، خون جگر پیکری بی جان و جسمی ناتوان آورده‌ام دیده بودم با یتیمان، مهربانی می‌کنی این یتیمان را به سوی آستان آورده‌ام دیده بودم، تشنگی از دل قرارت، برده بود از برایت دامنی، اشک روان آورده‌ام تا به دشت نینوا، بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌ام تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو در کف خود، از برایت نقد جان آورده‌ام نقد جان را ارزشی نبود، ولی شادم، چو مور هدیه‌ای، سوی سلیمان زمان آورده‌ام تا دل مهر آفرینت را نرنجانم، ز درد گوشه‌ای از درد دل را، بر زبان آورده‌ام هاتفی پروانه را می‌گفت کز این مرثیت در فغان، اهل زمین و آسمان آورده‌ام @shokoohsher✨ استاد ☘️