به رسم بدرقه
تقدیم به استاد #محمدعلی_بهمنی
فصل سکوت، فصل تماشا شدن رسید
گمگشتهای به لحظهٔ پیدا شدن رسید
آن خلوتآشنا که گذشت از خیالِ جمع
کمکم به خط آخر تنها شدن رسید
پرواز را کشید در آغوش و صبح زود
بالوپرش به پنجرهٔ وا شدن رسید
یک آسمان پرنده، قفس را شکست داد
یک دشت رازقی به شکوفا شدن رسید
آهسته گفت: «ای تن زخمی! تمام شد!
آرام باش! وقت مداوا شدن رسید»
لبخند زد، اشاره به دالان مرگ کرد
پیکی که با بشارت احیا شدن رسید
در گوش خاک، زمزمهای شاعرانه ماند
از رودخانهای که به دریا شدن رسید
دفتر پر از ترانه و دیوان پر از غزل
اینگونه کارنامه به امضا شدن رسید
#فاطمه_عارفنژاد☘️
@fatemeh_arefnejad
@shokoohsher✨
راه رفتم سالها، در جادهها مأوا نکردم
غیر آغوش تو هرگز مأمنی پیدا نکردم
رود رود از خود گذشتم در نبرد سنگ و صخره
هیچ کوتاهی برای دیدن دریا نکردم
سربهسر فریاد بودم در رجزگاه حوادث
جز سر سجاده و در گوش شب نجوا نکردم
اشکهایم را به روی خود نیاوردم، تو دیدی
راز را در خلوت آیینه هم افشا نکردم
مثل اهل مکه سرگرم طواف خود نماندم
مثل اهل کوفه با لبخند تو بد تا نکردم
با صداقت العجل گفتم تمام جمعهها را
پای دعوتنامهام را جز به خون امضا نکردم
دیدنت رؤیای دورم بود، اما روز موعود
چشمهایم را به تو بخشیدم و لب وا نکردم
مطمئنم امتحانها را برایم ساده کردی
مطمئنم کارهای سخت را تنها نکردم…
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
طراح:
#حسین_براتی
@fatemeh_arefnejad
آوار، خون، بهت جوان و پیر
اندوهِ مسری، درد عالمگیر
دارد جهان میپاشد از هم؟ آه
دارد قیامت میشود تصویر
قاری در این محشر نفس دارد؟
قدری بخواند سورهٔ تکویر
پرپر شدن یک امر محتوم است
در لحظهٔ دیدار گل با تیر
یکسو بنفش جیغ مادرها
یکسو غرور قرمز آژیر
جانیترینهای جهان آزاد
آزادهها زنجیر در زنجیر
تأخیر جایز نیست ای یاران
میترسم آخر دیر باشد… دیر…
لالا علی اصغر! تحمل کن…
پاشو علی اکبر! بگو تکبیر…
اینک زمان صحبت تیغ است
اینک زمان خطبهٔ شمشیر
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد☘️
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
#سیدحسن_نصرالله
دریغ… سرخترین اتفاق سال شدی
همین که از شبِ آوارها سوال شدی
چه شد که دیدن تو حسرت مدامم شد؟
ای آرزوی قدیمی! چرا محال شدی؟
غمت چه آتش گستردهایست در عالم
چطور باعث این حجم از اشتعال شدی؟
به جشن چیده شدن پا گذاشتی، رفتی
و خواهش همهٔ سیبهای کال شدی
شکافتی افق شرق و غرب را با خون
ادامهدارتر از جبههٔ شمال شدی
زمانه خواست تو را در گذشته دفن کند
تو تا قیام قیامت زمان حال شدی
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد🍀
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
یحیی چقدر صاعقه در چشمهای توست!
طوفان فقط چکیدهای از ماجرای توست
«بگذار کربلا بشود» گفتی و گذشت
دنیا هنوز خیره به بغض صدای توست
یحیی! به آرزوت رسیدی؟ مبارک است!
من ماندهام که عید شده یا عزای توست
ای سرو سربلند! به افتادنت خوشند
امروز، روز جشن تبرها برای توست
معمار فتح هفتم اکتبر! مرگ کو؟!
این سنگ قبر نیست، که سنگ بنای توست
کِی با عبور موج فراموش میشوی؟
ساحل همیشه در قرق ردپای توست
آغوش باز کن وطنت را به سعی زخم!
غزه _همان که خواستهای_ کربلای توست
حالا بجنگ زندهتر از سالهای قبل…
یحیی! هنوز اسلحه در دستهای توست
با تو حماسهتر به غزل فکر میکنم
شعرم در انتهای خودش، ابتدای توست
#فاطمه_عارفنژاد
#فلسطین | #شهید_یحیی_سنوار
@fatemeh_arefnejad
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
پر از شوق کشف است منظومههامان
پر از حیرت کهکشانهای تازه
پریدن به آغوش فصلی بهاری
دویدن به سوی زمانهای تازه
به مرز علوم: اکتشافات بیحد
به بام فنون: نردبانهای تازه
رصد کردهاند آن طرفتر هدف را
سر برجها دیدهبانهای تازه
اگر چاه و چالهست در راه مقصد...
اگر ترس و شک و گمانهای تازه...
اگر خار در چشم و صبر است دستور...
اگر در گلو استخوانهای تازه...
ببین هفتخان را گذشتهست و حالا
رسیدهست رستم به خانهای تازه
وطن لشکری آرش آورده با خود
مسلح به تیر و کمانهای تازه
تویی وارث پهلوانهای پیشین
تویی نسلی از قهرمانهای تازه
بیا و بخوان دست افسانهها را
بیا و بگو داستانهای تازه..
که با راه ابریشمت قصه داری
که آوردهای پرنیانهای تازه
به شوق صدور جهانبینی نور
بخوان صبح را با زبانهای تازه
کمی مشق کن لذت سادگی را
اگر سخت شد امتحانهای تازه
شهیدان میآیند و دارند بر تن
از آن عهد دیرین نشانهای تازه
که جادهست و این تکسوارانِ غیرت
که دشت است و این ارغوانهای تازه
به بذری که باور در این خاکدان کاشت
پدید آمده بوستانهای تازه
و خواهد رسید آخر آن صبح موعود
و ماییم و فتح جهانهای تازه
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد ☘️
#دهه_فجر | #انقلاب_اسلامی ✌🏼🇮🇷
@fatemeh_arefnejad
بکُش! بکُش! که قرار است زندهتر باشیم!
که در نهایت شب، مژدهٔ سحر باشیم
سری به نیزه بزن باز، عصر عاشوراست
از آسمان و زمین لازم است سر باشیم
شبیه پرچم سرخی که میوزد با شور
نوید فتح به هنگامهٔ خطر باشیم
زمان آن شده از ذوالفقار دم بزنیم
زمان آن شده شمشیر شعلهور باشیم
شبیه صاعقه نازل شویم بر سر کفر
به محو کردن طاغوت، مفتخر باشیم
مباد سورهٔ انسان نخوانده جان بدهیم
مباد از غم تاریخ بیخبر باشیم
بزن! بکش! که بنا شد سوار مرکب خون
هزار سال بتازیم و در سفر باشیم
از آن کسی که برای حبیب نامه نوشت
برای سوتهدلان پیک نامهبر باشیم
اشارتی به اذانهای منتشر در باد
بشارتی به کرانهای تازهتر باشیم
جوانه میزند از خاک ما نهال قیام
چه باک اگر همگی زخمی تبر باشیم؟
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد ☘️
#ایران #انتقام
@fatemeh_arefnejad
صدا، صدای سحر بود و شب شکافت به آنی
به لحن رعد ادا شد، چه خطبهای! چه بیانی!
نشست اول اخبار و چشم دوخت به تاریخ
برای دشمن ایران کشید خط و نشانی
که: «این پلیدترین دیو، این برادرِ ابلیس
به سرزمین یلان حمله کرده با چه گمانی؟
به دوش تکتک ما پرچم سهرنگ مقدس
به دست تکتک ما هست تیغ و تیر و کمانی
حبیب و قاسم و عباس اینطرف همه جمعند
اگر که آنطرف قصه هست شمر و سنانی»
صدا، صدای سحر بود و مثل صبح درخشید
شدند مات رجزخوانیاش چه بیخبرانی!
و تیتر شد همهجا: «این صدای روشن حق است»
گشوده راه خودش را شبیه رود روانی
و بعد، خطبه که پایان گرفت و شور که گل کرد
رسید از سر گلدستهها صدای اذانی
#فاطمه_عارفنژاد🌱
@shokoohsher✨
#مقاومت | #ایران🇮🇷
#سحر_امامی
@fatemeh_arefnejad
#ایران 🇮🇷
امیدوار و رجزگون، تپنده، پر هیجان
غرورمند، به لبخند، با تمام توان
بایست بین هیاهو و با شرافت محض
برای خانهات آواز عاشقانه بخوان
صدا بلند کن و از وطن بگو به نسیم
که قصه را برساند به گوش بیخبران
مباد دستهگلی در هجوم باد، غریب
مباد چشم سحر از کمین شب، نگران
در این زمین مقدس که سرو و گنجشکش
برای حفظ محل میشوند یک گردان
به آفتاب بگو پشتگرمی ده باش
به رودخانه بگو پای کوچهباغ بمان
اراده کن که جهانی به صحنه خیره شود
اشاره کن که بپیچد خبر دهان به دهان
که رستم است و به دستش گرفته گرز و کمند
که آرش است و به دستش گرفته تیر و کمان
و هرچه نعرهٔ دیوان درندهتر شده است
بلندتر شده فریاد زندهباد ایران
@shokoohsher✨
#فاطمه_عارفنژاد ☘️
#مقاومت #انتقام
@fatemeh_arefnejad
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به جای «خداحافظ» از پشت تابوت
هزاران «به امید دیدار» گفتیم
#فاطمه_عارفنژاد
#مقاومت | #إلی_اللقاء
#ایران 🇮🇷
@fatemeh_arefnejad
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرم
از زندگی دلخستهام، از مرگ دلگیرم
باری نداده باغ زیتونم به جز اندوه
برگی نمانده در نهالستان انجیرم
روزی هزاران بار _بی ارفاق_ میگریم
روزی هزاران بار _بی اغراق_ میمیرم
آنسو جوانم ارباً اربا میرود از دست
اینسو تلظی میکند نوزادِ بیشیرم
تیغ عطش میبُرّد اما کُند و با سختی
مشتاق مرگی تیزتر با ترکش و تیرم
غمسرنوشتم سرخ… پیشانینوشتم سرخ…
روز ازل با خون رقم خوردهست تقدیرم
همصحبت پیغمبران بودم تمام عمر
کی روح شیطان میتواند کرد تسخیرم؟
فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه»
زل میزنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم
#فاطمه_عارفنژاد ☘️
#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad
@shokoohsher✨
بیرون بزن از خیمه و با گریه درآمیز
همروضهٔ عصر دهمِ فرشچیان شو
#فاطمه_عارفنژاد
#محمود_فرشچیان
@fatemeh_arefnejad