#یامهدی
هنوز میچکد از چشمها بهانهٔ تو
بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو
برای گریهٔ این ابرهای سرگردان
کجاست بهتر از آغوش بیکرانهٔ تو؟
به پای بوسی دریای وعده داده شده
از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو
نفس نفس همهجا بادها سراسیمه
سحر سحر همه در جستوجوی خانهٔ تو
ستارهها همه پا در رکاب نور امید
نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو
اگرچه باور تقویم ما زمستانیست
هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو
میان باغ خزانخیز چارفصل هنوز
به انتظار تو قد میکشد جوانهٔ تو
به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگیست
بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو
#فاطمه_عارفنژاد☘️
#غزل
کانال شاعر:
@fatemeh_arefnejad
@shokoohsher✨
بهار پنجرهی رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است
برای رویش پر جنب و جوش بعد از مرگ
بهار سبزترین حجت خداوند است
مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد
بهار، شمهای از رحمت خداوند است
زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر
نگاه کن! همه جا صحبت خداوند است
دوباره خوانده زمین را به زندگی، به شهود
بهار جلوهای از شوکت خداوند است
دلیل این همه کثرت، ظهور این همه رنگ
نشان روشنی از وحدت خداوند است
برای این همه صحرا که دستشان خالیست
بهار عیدی بیمنت خداوند است
#سعید_بیابانکی🍃
#غزل
#بهار
@shokoohsher✨
مادربزرگ عطر برنج شمال بود
کم بود نان سفره اش اما حلال بود
در دست های ظرف گل سرخی اش مدام
یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود
یادش بخیر! آمدن از خانه ی عزیز
بی پاکت نخودچی و کشمش محال بود
با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل
با او به قول ما نوه ها عشق و حال بود
غیر از علی نبرد به لب نام دیگری
پیشش پدربزرگ، تمام و کمال بود
مادربزرگ پیش خدای بزرگ رفت
او مرد؟ این همیشه برایم سؤال بود
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"
او هست، خواجه! شعر تو شاهدمثال بود
#علیرضا_نورعلی_پور🍀
#غزل
شعرخوانی در محضر #رهبری
#رمضان المبارک 1402
@shokoohsher✨
نشسته برف پیری روی مویت
دلم می خواست تا باران بگیرد
تنت از خستگی خرد و خمیر است
بیا تا خانه بوی نان بگیرد
بهاران از تو تصویری ندارد
پدر پاییز تقصیری ندارد
نمی خواهم که در این فصل غربت
دل پرمهرت از آبان بگیرد
غریب و خسته و بی سرپناهم
سیاه است آسمان بختگاهم
برای برگ های زرد عمرم
بگـــو جنگل حنابندان بگیرد
پدر اندوه در دلها زیاد است
سرِ راه تو مشکل ها زیاد است
بگو کی می رسد از راه آن روز
که بر ما زندگی آسان بگیرد
خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه
از این دنیای تاریک و پر از آه
خدای یوسف ِ افتاده در چاه
تقاصت را از این زندان بگیرد
خدا را شکر اگر امروز غم هست
حرم هست و حرم هست و حرم هست
خودت گفتی به من امکان ندارد
دل سادات در ایران بگیرد...
#سیده_تکتم_حسینی☘️
#غزل
#شعر_مهاجرت
@shokoohsher✨
از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم
برگیم و با نسیم حرم خو گرفته ایم
هوهوی باد در حرمت موج می زند
او را به خدمت تو اذان گو گرفته ایم
گرد و غبار از دل خود پاک می کنیم
در صحن اگر که دست به جارو گرفته ایم
بر شانه رواقت اگر گریه می کنیم
از ابرهای صحن تو الگو گرفته ایم
ای ساحل امید! کنار ضریح تو
هربار یاد کشتی پهلو گرفته ایم
مهر تو را که ضامن ما روز محشر است
از آستان ضامن آهو گرفته ایم
#عاطفه_جوشقانیان☘️
#غزل
@shokoohsher✨
.
بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را
انگار می گیری از من غوغای دور و برم را
حرفی ندارم به جز اشک، نه حاجتی نه دعایی
دست شما می سپارم این چشم های ترم را
عطر هوای رواقت، آهنگ هر چلچراغت
نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را
حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی
جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را
هر بار مشهد می آیم، انگار بار نخست است
هی ذوق دارم ببینم گلدستههای حرم را
#زهرا_بشری_موحد☘️
#غزل
@shokoohsher✨
.
ابری سیاهم، لکه ای در آسمانم
سنگین شده بر شانه ام بار گرانم
می بارم و می بارم و می بارم از نو
جاریست بر روی زمین اشک روانم
با هر نسیم کوچکی این سو و آن سو
دنبال ردِّ خانه ات بی خانمانم
خورشید این گنبد بگو با من چه کرده است؟
شبنم به شبنم طرحی از رنگین کمانم
چشم ترم اذنِ دخولِ آمدن داد
باید که قدر اشکهایم را بدانم
امشب به صحن تو پناه آوردم آقا
آیا اجازه میدهی اینجا بمانم؟
#زهرا_جودکی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
درس یا شعر؟ مسئله این است
درس خوب است شعر شیرین است
هر دو داروی دردها هستند
درس آمپول و شعر مورفین است
موقع دردِ لاعلاج اما
درس خسته است شعر غمگین است
شعر از زیر بار میآید
وانگهی بار درس سنگین است
در شب امتحان خطوطِ کتاب
ناگهان دشتی از مضامین است
زیست، تاریخ و احتمال پر از
استعاره، کنایه، تضمین است
چه غزلها که میرود از دست
چون بغلدستیات خبرچین است
حیف استادها نمیفهمند
شعر یک جور حلِ تمرین است
درس را میشود مجدد خواند
شعر آن شعلهٔ نخستین است
درس را میشود تقلب کرد
شعر اما نهفته در سینه است
ذرهبینی است عینک خرخوان
عینک شاعران جهانبین است
فوق لیسانس برق بیکار است
شاعر خوش سلیقه تأمین است
شاعران بین خلق محبوبند
خون شاعر همیشه رنگین است
ولی از بچه درس خوانِ کلاس
دلِ کل کلاس چرکین است
من قضاوت نمیکنم تو بگو
درس یا شعر؟ مسئله این است!
#انسیه_سادات_هاشمی🍀
#غزل
@shokoohsher✨
کانال شاعر👇
@folanipoem
صدای قافله ای می رسد دوباره به گوشم
محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم
عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی
کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم
خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم
چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم
نشستهام بنشانم به اشک، آتش ِ دل را
اگر که گوشه ای از بزم، سر به زیر و خموشم
غم حسین که باشد، چه باک از غم عالم؟
غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم
سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم
به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم
به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم
به عشق ذکر «#حسین» است، هرچه آب بنوشم
#زهرا_بشری_موحد☘️
#شعر_عاشورایی
#غزل #محرم
@shokoohsher✨
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست - آن پیمان - برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق میزد
به یاد نوح بود، از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِلیاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد، از غم پنهان برایم گفت
سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرفهایش جذب خود میکرد
که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را
سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت
#عاطفه_جوشقانیان🌱
#غزل #قرآن
@shokoohsher✨
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹شبیه مادر...🔹
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
سر مینهم به سردی این خاکها... کجاست
دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟
باید برای شستن گلزخمهای تو
باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست
قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه!
شایسته بود شأن تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعه
یادش بهخیر ساقی آبآوری که نیست
تشخیص چشمهای تو در این شب کبود
میخواست روشنایی چشم تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلکها و گفت:
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/1596
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹گریۀ بیاختیار🔹
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
📝 #عاطفه_جوشقانیان
🌐 shereheyat.ir/node/1980
✅ @ShereHeyat
راستی! امروز گفتم دوستت دارم عزیز؟
دوستت دارم دمادم دوستت دارم عزیز!
کل عالم دوستت دارند میدانم ولی
من به قدر کل عالم دوستت دارم عزیز!
تلخیِ دوری مرا هرچند غمگین میکند
گاه اصلا با همین غم دوستت دارم عزیز!
عشق یعنی اینکه من هر بار میبینم تو را
مثل عشقی تازه آن دم دوستت دارم عزیز
قلب عاشق نامنظم میتپد عاقل که نیست
عفو کن که نامنظم دوستت دارم عزیز
تشنهام باشی برایت تا ابد سرچشمهام
جاودان مانند زمزم دوستت دارم عزیز
عشق خواهد گرم کرد این زندگی را یک تنه
مثل یک آغوش محکم دوستت دارم عزیز
عشقم از دیوانگیهایم در این خلوت نترس
پیش مردم مثل آدم دوستت دارم عزیز!
گرچه پشت مذهبیها حرف خیلی میزنند
حرف مردم به جهنم «دوستت دارم» عزیز!
#انسیه_سادات_هاشمی 🌱
#غزل
@shokoohsher✨
پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر بر میگشتم از عبدالعظیم
ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!
زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم
رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم
بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :
یک غزل می خوانم از یک شاعر خوب و جوان
خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم:
"سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم"
شیشه را پایین کشیدی، رِند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم
موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"
گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم
#کاظم_بهمنی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
باخنده ی گیلاسها همراه خواهد بود
راهی که چون دیدار ما کوتاه خواهد بود
بالای درها روی کاشی های سبز آبی
با خط نستعلیق، بسم الله خواهد بود
حتماً کنار حوض، سقاخانه می سازند
آن روزها عهد کدامین شاه خواهد بود؟
صدها غزل از من به رسم یادگاری بر-
قلب صنوبرهای خاطرخواه خواهد بود
اینجا همیشه جای گرمی نذر گنجشکان
حتی میانِ برفِ بهمن ماه خواهد بود!
در بین آدم های دنیا، ما گل سرخیم
از رازمان تنها خدا آگاه خواهد بود
روزی برای عاشقان خسته از دنیا
جای قرار ما، زیارتگاه خواهد بود!
#اعظم_سعادتمند ☘️
#غزل
#بارانپسازبرف
@shokoohsher✨
#یاامیرالمومنین💚
نشسته جنگ و یَلی فاتح از غبار میآید
علی میآید و همراه ذوالفقار میآید
دو روز میگذرد از نبرد بَدر و کماکان
جنازه پشت هم از سمت کارزار میآید
در آن مقام که تیغش برهنه تاخته بیرون
مرا سری است که در محضرش به کار میآید
علی میآید و دلها میان بقچهی سبزش
علی میآید و میدانم از شکار میآید
به یک تکان عبایش هوا به عطسه میافتد
کلنگ را به زمین میزند، بهار میآید
نه مثل شمس فقط روز و چون قمر که فقط شب
مرا بُتی است که فی اللیل و النهار میآید
خبر رسیده و قلبم ترکترک شده از شوق
که شهریار من امروز با انار میآید
اگر پیاده میآید دو دیده تخت حصیرش
دو گونه فرش مسیرش اگر سوار میآید
میانهی دو جهان لحظهای است، طالبِ آنم
چرا که گفته به هنگام احتضار میآید
خدا کند که فقط بیولای دوست نمیرم
وگرنه با غم دنیا دلم کنار میآید
چو دیگ بر سر آتش نشانده سینهی ما را
که بعد مرگ هم از قبر ما بخار میآید
#سعید_مبشر🍃
#غزل
@shokoohsher✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشسته برف پیری روی مویت
دلم میخواست تا باران بگیرد
تنت از خستگی خُرد و خمیر است
بیا تا خانه بوی نان بگیرد...
#سیده_تکتم_حسینی☘️
شعرخوانی در محضر #رهبری
#پدر #غزل #شعرمهاجرت
@shokoohsher✨
عشق، مادر شوهری بدپیله و دیوانه است
همنشینی پایه و همصحبتی پرچانه است
شب که بیرونش کنی فردا دوباره سر زده
اولِ صبحی خرابِ سفرهٔ صبحانه است
گوشهای لم میدهد دستور صادر میکند
حرف طوری میزند انگار صاحبخانه است
صبح تا شب حرص و جوش و غر به خوردت میدهد
او که خود با خندههای مست همپیمانه است
آنقدَر سختی کشیده در زمانهای قدیم
داستانهایش برای نسل ما افسانه است
ما از این معشوقها گرچه فراوان دیدهایم
بچهٔ ایشان فقط عاشقکش و دردانه است!
عشق را من دوست دارم با همه بدخلقیاش
خانهام بی اذیت و آزار او ویرانه است!
#انسیه_سادات_هاشمی☘️
#غزل
@shokoohsher✨
در عزیزی شبیه جان و تن است
او که گلدانِ ریشههای من است
هویت داده، پرورانده مرا
مثل آغوش مادر است ، زن است
لهجهی لحظهی قشنگ نگاه
اشتیاق نشسته در سخن است
سرخیِ صورت شقایقهاست
مهد اسطورههای کوهکن است
او که جریان گرفته در رگ من
اوکه نزدیکتر ز پیرهن است
در حقیقت نشان او عشق است
نامِ در من تنیدهاش، وطن است
نقشهاش مقتدرترین نقش است
پرچمش آرزوترین کفن است
در کدامین پیاله سهم من است
از شرابی که اینچنین کهن است
در چنین سرنوشت شورانگیز
سهم من حق انتخاب من است
فرق ما با تمام مخلوقات
قدرت انتخاب داشتن است
#سعیده_کرمانی☘️
#غزل
#وطن
@shokoohsher✨
وقتی بهشت عزَّوَجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد
آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد
آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود … #غزل اختراع شد!
آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فَعَل اختراع شد
«یک دست جام باده و یک دست زلف یار»
اینگونه بود ها…! که #بغل اختراع شد!
@shokoohsher✨
#حامد_عسکری🌱
#عاشقانه
خورشیدِ پشتِ پنجره پلکهای من
من خستهام! طلوع کن امشب برای من
میریزم آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهی شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای… کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در صدای من
آهستهتر! که عشق تو جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از ماجرای من
شاید که ای غریبه تو همزاد با منی
من… تو… چهقدر مثل تو هستم! خدای من!
@shokoohsher✨
#نجمه_زارع🍃
#غزل #عاشقانه
قبولم کن.mp3
3.4M
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل #روز_زیارتی
🔹قبولم کن🔹
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا اینقدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام، مداح سلطانم
#سیدحمیدرضا_برقعی🌱
@shokoohsher✨
#شعربهروایتشاعر
وا کردهام آغوش! قُلِ اللهُ شَهیداً
نزدیک بیا، اَقرَبُ مِن حَبلِ وَریداً
از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد
لرزید دلم... زُلزِلَ زِلزالَ شَدیداً
عشاق رهیدند و اسیران عُقلایند
مردم دو گروهاند: «شَقیّاً» و «سَعیداً»
از کعبه و بتخانه قیاماً و قُعوداً
رفتم به در میکده عَبداً و عَبیداً
با جوهر خاکستر پروانه نوشتم:
مَن ماتَ مِن العِشق فَقَد ماتَ شَهیداً...
@shokoohsher✨
#مهدی_جهاندار🍃
#غزل #عاشقانه
هدایت شده از سعیده کرمانی
#مرثیه
#شب_هشتم
#غزل
#سعیده_کرمانی
رجز بخوان ، رجز بخوان ، شبیه مرتضی علی
که حیدری دگر شود دوباره سهم ما علی
برو که اولین شهید این قبیله میشوی
برو برو عزیز خانواده مرحبا علی
سوارشو به سمت خیمهگاه دشمنان برو
عقیق خون خویش را ببخش بر گدا علی
برو به فتح خیبری دوباره و تو هم بده
جواب ظلم قوم بدتر از یهود را علی
هزار بار خوردهام زمین و باز پاشدم
خودت بیا به من بگو چقدر مانده تا علی
جوان من بلند شو ، نخواب بین معرکه
بلند شو ، بلند شو ، بگو دوباره یاعلی
نه پیرهن که جوشنت شدهاست پاره یوسفم
چگونه این چنین شدی اسیر گرگها علی
هم این طرف ، هم آن طرف ، به هر طرف تو هستی و
بیابمت کجا علی ؟ کجا علی ؟ کجا علی ؟
چقدر تکه تکهای ، چقدر پاره پارهای
به قول شاعران شدی هجا هجا هجا علی
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹بردباری🔹
با من بیا هرچند صبرش را نداری
یک جا مرا در راه تنها میگذاری
باشد بیا اما مپرس از رازهایم
با خضر باید سر کنی با بردباری
راهی شدم بین سکوت و باز دیدم
یک کاروان پشت سرم حرف است آری
لا سیف، لا دین، لا فتی و لا مروت
در بازگشت دورهٔ بی ذوالفقاری
گم میشود فریادهایم بین این شهر
مثل نفَسهای مسیحی بیحواری
از دستهای سردشان بیعت گرفتم
از سینههاشان وعدههای جاننثاری
سجاده را اما کشید از زیر پایم
یک روز، دستی از همین دستان یاری
هم بر دلم داغ وفا ماندهست از این قوم
هم دارم از آن روی پایم یادگاری
من صلح کردم، خوب میدانستم آنها
خود میگذارند اسم آن را سازگاری
وقتی خیال پستشان راحت شد از جنگ
گفتند دشمنشادمان کردی به خواری!
گفتم «چه برخیزم چه بنشینم امامم»
گفتند سیریم از احادیثِ شعاری!
در چشمهای خیرهات تردید پیداست
موسای بیطاقت! کماکان بیقراری
بشنو! ولی پایانِ دیدار من و توست
تأویل آن چیزی که صبرش را نداری
میرفت در تسخیر غاصب کشتی نوح
با رخنهٔ صلح من از نو گشت جاری
هذا فراق ـ ای آشنا ـ بینی و بینک
باید مرا با غربتم تنها گذاری
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom