🔅 در تقسیم وضع به حسب لفظ اگر معیار این باشد که گاهی تصور حین الوضع نوع و جامع مصادیق است که میشود وضع نوعی پس ما قسم ثانی وضع که تصور حین الوضع با موضوع له یکی هستند و تصور حین الوضع جامع موضوع له نیست را خارج کردیم پس باید وضع کلی کلی در وضع شخصی آید چرا که لفظ موضوع متصور شده بنفسه و بشخصه در حالی که این را کسی نگفته است. 🔅 استاد گفتند جامع گاهی از جنس مصادیق هستند که کلی و فرد نام دارند و گاهی از جنس مصادیق نیستند که این خود دو قسم است گاهی عنوان و معنون ها کلی و فرد هستن و بعضی نیستند بنده نتوانستم این دوقسم را تصور کنم فرق عنوان معنون اولی را باکلی و فرد تصور کنم. ممنون میشم پاسخ بدید 📌📌📌📌📌📌 ✅ : سید مجتبی جواهری @smojtabaamin 🔹سلام و وقت بخیر 🔹سوال اولتون رو دقیق متوجه نشدم و حدس می زنم تقسیم وضع به حسب لفظ با تقسیم وضع به حسب معنا اشتباه شده 🔹توضیح تدریس استاد اینه: 🔸وضع از جهتِ «لفظ» به «وضع شخصی» و «وضع نوعی» تقسیم می‌گردد. 🔸هنگامی که واضع خودِ لفظ را (بِشَخصِه) تصور نماید و آن را برای معنایی وضع کند، وضع «شخصی» است؛ مثلاً لفظ «زید» را تصور می‌کند و آن را برای فرد خاصّ قرار می‌دهد یا لفظِ «انسان» را تصور و آن را برای معنای کلّی انسان وضع می‌کند. 🔸در صورتی که هنگام وضع، خودِ لفظ بِشَخصه تصور نشود؛ بلکه واضع آن را از دریچۀ عنوانی تصور نماید و برای معنایی وضع کند، وضع «نوعی» است؛ مثلاً وضع «هیئتِ فعل ماضی» برای «رابطۀ بین فعل و فاعل در زمان گذشته» وضع نوعی است؛ زیرا این هیئت به خودیِ خود قابل تصوّر نیست و همیشه در ضمن مادّه‌های مختلف مانند «ض ر ب»، «ن ص ر» و ... محقق می‌شود. لذا هیئت در ضمنِ مادّۀ خاصّ «ف ع ل» را عنوانی برای اشاره به این هیئت قرار می‌دهیم و به واسطۀ آن، هیئت را تصور می‌کنیم. 🔹 نسبت به سوال دومتون درباره تفاوت این دو رابطه در این مرحله از علم اصول توضیحی بیان می کنم ولی این مسأله در مراحل بعدی عمیق تر میشه و در فلسفه که به صورت کامل با مبانیش آشنا می شید. فعلا برای تصور بهتر این رو می نویسم: 🔸 انطباقِ کلّی «انسان» بر «زید»، دلالت کلّی بر فرد است. در این نوع دلالت اگرچه افراد دارای ویژگی‌های شخصیِ مختلفی (از قبیل زمان، مکان، رنگ، اندازه و ...) هستند؛ اما کلّی «انسان» بدون نیاز به هیچگونه تأمّلی بر ذاتیات «زید» منطبق می‌شود؛ اما در دلالت عنوانِ مستقل بر غیر مستقل، رابطه اینچنین نیست؛ زیرا غیرمستقل ذات و ذاتیات ندارد که مستقل بر آن منطبق شود. جنس عنوان با جنس معنون متفاوت است و انطباق وجود ندارد؛ بلکه عنوان علامتی است برای دلالت کردن بر معنون. در کلیّ و فرد منشأ انطباق واقعی است؛ لذا بدون تأمّل و تفکر بر یکدیگر منطبق هستند؛ اما در دلالتِ مستقل بر غیر مستقل چون بین آن‌ها رابطۀ واقعی وجود ندارد با تأمّل و تفکر، یکی بر دیگری دلالت می‌کند. در عنوان و معنون «انطباق» وجود ندارد؛ یعنی چون جنس آن‌ها متفاوت است مرآت و آینه‌ای نیست که بتواند مرئی را در خود نمایش دهد؛ بلکه تنها عنوان بر معنون اشاره می‌کند (عنوانِ مُشیر معنون است)؛ برخلاف کلّی و فرد که کلّی بر افراد منطبق می‌شود و از افراد خودش حکایت می‌کند. @almorsalat