🔵معجزه امام هادی (علیه السلام) می گوید: روزی مردی شعبده باز، از هندوستان نزد متوکّل آمد، او در شعبده بازی مهارت تامّی داشت که تا آن موقع نظیر او دیده نشده بود، خود متوکّل نیز شعبده بازی را دوست داشت، تصمیم گرفت توسّط آن شعبده باز امام هادیعليه‌السلام را شرمنده سازد. به همین جهت، به آن مرد گفت: اگر بتوانی او را شرمنده سازی، هزار دینار به تو جایزه می دهم. روی این تصمیم مجلسی ترتیب داده و امام هادی عليه‌السلام نیز دعوت شد، مجلس آماده شد، سفره غذا را گستردند و متوکّل نشست، من نیز کنار او نشستم، و حضّار همه نشستند، امام هادی عليه‌السلام نیز تشریف فرما شد، سمت چپ حضرت یک پشتی بود که روی آن تصویر شیری نقش شده بود، شعبده باز کنار همان پشتی نشست. در سفره نان های نازکی بود که از قبل آماده کرده بودند، وقتی حضرت دستش را دراز کرد تا نانی بردارد، شعبده باز کاری کرد که نان در هوا پرید، حضرت خواست نان دیگری بردارد باز آن مرد، همان کار را کرد، دست به نان سوّمی گذاشت باز هم نان را به هوا پراند، حاضرین خندیدند. در این موقع، امام هادی عليه‌السلام دست مبارکش را به تصویر شیری که در پشتی بود، زد و فرمود: خذیه؛ این مرد را بگیر! ناگاه شیر نمایان شده و شعبده باز را بلعید و به همان جای سابق خود برگشت و در پشتی قرار گرفت. همه حاضرین از این کار در حیرت فرو رفتند، امام هادی عليه‌السلام برخاست برود، متوکّل گفت: از شما درخواست می کنم که بنشین و این مرد را برگردان. امام هادی عليه‌السلام فرمود: 🔹واللَّه! لاتراه بعدها، [أ] تسلّط أعداء اللَّه علی أولیاء اللَّه ؟! به خدا قسم! دیگر او را نخواهی دید (آنگاه رو به متوکّل کرد و فرمود: ) آیا دشمنان خدا را بر دوستان او مسلّط می کنی؟ حضرت این بفرمود و از مجلس بیرون رفت، و آن مرد نیز پس از آن دیده نشد. (قطره ای از دریای فضائل اهل بیت جلد 2) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری) 💠 @sm_javaheri